کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنی شکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صیاد
واژهنامه آزاد
شکار چى
-
رهام
واژهنامه آزاد
پرنده ای که شکار نمیشود
-
زنگو
واژهنامه آزاد
حیوانی شبیه سنجاب که مرغ و جوجه شکار میکند
-
دایانا
واژهنامه آزاد
(Diane, Diana) در اساطیر یونان و روم، نام الهۀ شکار.
-
کر زنگو
واژهنامه آزاد
حیوانی شبیه سنجاب که مرغ و جوجه شکار میکند
-
بومرنگ
واژهنامه آزاد
وسیله ای برای ورزش و شکار که بعد از پرتاب به سمت پرتاب کننده برمی گردد.
-
جلد
واژهنامه آزاد
(گنابادی) جَلْد؛ اسیر، توقیف شده، شکار، گمراه.
-
بشکرد- بشاکرد
واژهنامه آزاد
صید -شکار- صیاد- شهرستانی تفکیک شده از توابع و بخش سابق شهرستان جاسک
-
پروازه
واژهنامه آزاد
طعامی که در سفر یا گردش یا شکار با خود بر دارند. آتشی که پیش پایعروسو داماد روشن کنند، به معنی زرورق هم گفته می شود.
-
Warthog
واژهنامه آزاد
گـُراز؛ حیوانی وحشی و همه چیز خوار که گاهآ سبب خسارتی به جنگل می شود، اما به علت زیر و رو کردن خاک جنگل (برای شکار حشرات) منافعی هم برای جنگل دارد.
-
رهام
واژهنامه آزاد
رٌهام؛ پرنده ای که شکار نمی کند، مرغی که شکارچی نیست. نام پسر گودرز در شاهنامه. نام پدر فرهاد، معشوقۀ شیرین.
-
کیمه
واژهنامه آزاد
(مازندرانی) کومه؛ کلبه های کوچکی که شکارچیان در محل های شکار دائمی می سازند، یا ماهیگیران در کنار دریا، یا کشاورزان در کنار مزارع بر پا می کنند. هر نوع کومۀ کوچک تر از کلبه را کیمه گویند.
-
گور
واژهنامه آزاد
گورخر؛ نوعی حیوان چهارپا که بدنش خط های سیاه و سفید دارد؛ بهرام گور برای شکار آن به چراگاه های معروف شهرستان خرامۀ فارس در روستای گورگیر سفر می کرده است. معنای رایج تر آن، قبر و آرمگاه مردگان است.
-
کچویه
واژهنامه آزاد
این روستا در کنار خرمنکوه ودامنه این کوه بزرگ قرار گرفته که در زمان لطفعلی خان زند یکی از گذرگاههای وی در بین راه شیراز -کرمان بوده است که بدلیل موقعیت ان را کچه جائی که شکارچیان جهت صید شکار قرار میگرفتند به معنی پناهگاه امن نامگذاری شده است
-
دکران
واژهنامه آزاد
دَ - کَ = مرغي است زيبا و خوشالحان که به واسطه آواز خوشش پرندگان ديگر را جذب خود کرده (يا در خواب ميکند) و سپس شکار ميکند. ادعا شده که اين بيت حافظ اشاره به اين پرنده دارد: حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دکران قرآن را. که ا...