کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشت
واژهنامه آزاد
مَشت:پُر / کامل
-
جستوجو در متن
-
هفن
واژهنامه آزاد
هَفْنَ:(hafna) در گویش گنابادی یعنی به اندازه یک مشت ، مشت گرفتن برای قرار دادن چیزی داخل دست ، مشت کردن برای گرفتن چیزی
-
گورمژ
واژهنامه آزاد
ضربه زدن با کنار دست مشت شده
-
مشتی
واژهنامه آزاد
سوراخی به اندازه یک مشت که در دیوار ایجاد شده جهت قراردادن یا مخفی نمودن اشیا در آن
-
کاملا
واژهنامه آزاد
پاک. چنان دان که این گنج ما پشت تست/ زمانه کنون پاک در مشت تست (فردوسی).
-
ورز
واژهنامه آزاد
وِرْز:(werz) در گویش گنابادی یعنی مشت و مال ، ماساژ ، با پا لَگَد کردن ، || آدم سریع را هم ورز گویند ، سریع
-
پنجره
واژهنامه آزاد
خانه ٔ چوبی که برای درندگان و پرندگان می سازند؛ قفس. (رک دهخدا) || (پیشنهاد کاربران) احتمالاً واژۀ پنجره از دو کلمۀ پنجه و ره تشکیل شده است، به معنی راه پنجه (مشت یا دست)، یعنی راهی برای عبور مشت یا دست، گذرگاه پنجه؛ چون در قدیم پنجره ها مشبک بوده ان...
-
کعب نی
واژهنامه آزاد
کعب از نظر واژگانی به معنی «بند میان دو قسمت نی»، «گره چوب نیزه»، «هر چیز بلند و برآمده» است. هرگاه نی را از قسمت گره آن برش بزنند، چون از قسمت ساقه برآمده تر و کلفت تر است، به خوبی می تواند در مشت قرار گیرد چنان که از استحکام و قدرت ضربه زنی بیشتری ...