کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسلولیت را قبول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
واخه گرفتن
واژهنامه آزاد
قبول کردن
-
أجابت
واژهنامه آزاد
قبول کردن،پذیرفتن
-
اجابت
واژهنامه آزاد
پذیرفتن -قبول کردن
-
ایجابی
واژهنامه آزاد
واجب گردانیدن منسوب به ایجاب (مصدر) واجب کردن لازم کردن مقابل نفی سلب . 2 - پذیرفتن . 3 - اعلام تعهد یا اعلام تملیک (عقد تملیکی) مقابل قبول 4 - حکم بثبوت ربط قضیه مقابل سلب .
-
فلوشیپ
واژهنامه آزاد
دانشجوی پزشکی که دوره تخصص خود را تمام کرده و سپس در ازمون فوق تحصص قبول شده است
-
سر انداختن
واژهنامه آزاد
سر باختن، سر فدا کردن. || کسی را سر انداختن؛ در تداول عامه، او را متوجه کردن؛ او را ملتفت کردن؛ او را متوجه و ملتفت فراموش شده ای کردن. (لغتنامۀ دهخدا)
-
راه ایثار کردن
واژهنامه آزاد
راه را باز کردن، راه را هموار کردن برای عبور کسی یا چیزی
-
نمک ندارد
واژهنامه آزاد
اگر این هدیه یا خدمت را از من قبول کنی، نمک ندارد یا نمک گیر نمی شوی، یعنی دینی به گردنت نیست و مجبور نیستی آن را پس بدهی. چون در فرهنگ ایرانی، نان و نمک همدیگر را خوردن ارزش و احترام دارد و اگر کسی نمک گیر کسی باشد، به او مدیون است.
-
چشم ها را چار کردن
واژهنامه آزاد
مشورت کردن
-
هشتبلکو
واژهنامه آزاد
ناک اوت کردن، چیزی را مغلوب کردن
-
چاشنی گیر کردن
واژهنامه آزاد
با افزار و ادویه خوراکی را خوشمزه کردن .
-
گزک
واژهنامه آزاد
گِزِک یعنی عوض - تغییر گزک دادن یعنی عوض کردن - تغییر دادن - جابجا کردن مثال= خودت را گزک کن یعنی خودت را عوض کن - خودت را اصلاع کن گزگ گذاشتی یعنی عوضی گذاشتی - اشتباه گذاشتی
-
فلنگ را بستن
واژهنامه آزاد
فرار کردن
-
مایز
واژهنامه آزاد
تفاوت را آشکار کردن، از تمیز آمدن ، مشخص کردن ، اسم فاعل از میٌز
-
وشور
واژهنامه آزاد
وَشُوْر:(washouwr) در گویش گنابادی یعنی شورش کردن گروهی ، اغتشاش ، حمله کردن جمعی ، پشت سر هم کاری را کردن