کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ده مرده گوی
واژهنامه آزاد
کسی که به اندازه ده تَن سخن بگوید
-
جستوجو در متن
-
ارث
واژهنامه آزاد
(پهلوی) رِخن، مرده ریگ.
-
نساکش
واژهنامه آزاد
کسانی که مرده ها را حمل میکردن
-
مارخدا
واژهنامه آزاد
مرده متحرک زامبی
-
رثاء
واژهنامه آزاد
گریستن بر مرده و ذکر نیکیهای او
-
العازر
واژهنامه آزاد
مرده ای را که مسیح زنده کرد اما همین شخص هنگام به صلیب کشیدن مسیح فقط تماشاچی بود.
-
موری
واژهنامه آزاد
(مازندرانی) عزاداری و ماتم برای مرده. || در انگلیسی هم، معنی فعل مورن (mourn) مشابه معنای موری است.
-
زامبی
واژهنامه آزاد
مرده ی متحرک، موجود بی انگیزه، علی السویه، بی شور، تهی از احساس، آلت دست، عروسک دست دیگری،
-
اهدا عضو
واژهنامه آزاد
اهدای بافت های بیولوژیک و یا یک عضو از بدن انسان، زنده یا شخص مرده به یک دریافت کننده زنده نیازمند پیوند
-
روباه مردگی
واژهنامه آزاد
حالت روباه مرده را به خود گرفتن. نقل است که روباه در پاره ای مواقع ، حیله و نقشه ای در سر دارد و برای دفع خطر و یا حمله به صید خود، خود را به حالت مردن می زند
-
رثائیه
واژهنامه آزاد
رثائیة:رثائیة. [ رَ ئی ی َ ] (ع اِ) رثاییة. قصیده و چکامه که در مرثیه ٔ مرده سروده شود مانند رثائیه ٔ فرخی در مرگ محمود غزنوی و یا رثائیه ٔ خاقانی در مرگ فرزند خود و جز آن .
-
ریک
واژهنامه آزاد
ریک در شاهنامه چند بار آمده است و بزرگان درباره ی آن دیدگاه نوشته اند و گروهی بر این باور هستند که به معنای شادمانی و بخت نیک است و گروهی آن را ویحک عربی می دانند که در نگاشتن دیگرگون شده است . شاید با rich انگلیسی همریشه باشد یعنی مال و مایه و در مر...
-
پل دراز
واژهنامه آزاد
یا پل درازو؛ پل به معنی مو در لهجۀ محلی دشتستانی و حتی لری می دهد دراز هم یعنی بلند. پل درازو موجودی خیالی با موهایی بلند بوده که فقط زنی که موقع زایمانش بوده به او حمله کرده و جیگرش را برای خوردن لب رودخانه می برده، لذا این موجود از دید پنهان بوده و...
-
افغان
واژهنامه آزاد
فریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست حافظ مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق ...