کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مردم خواهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خى رف
واژهنامه آزاد
خواهی رفت ، می خواهی بروی
-
په
واژهنامه آزاد
پَه (Pa) با های غیر ملفوظ. شکل مخفّف شدۀ کلمۀ «پس». مثال (1):په نمیای ؟ یعنی:پس نمی خواهی بیایی ؟ مثال (2): په می خوای چیکار کنی؟ یعنی:پس (بالاخره) می خواهی چه کار کنی؟
-
هانا
واژهنامه آزاد
امید،بینایی،خواهش،زنهار،داد خواهی
-
گزند
واژهنامه آزاد
آسیب. ضربه. چو خواهی که از بدنیابی گزند...
-
استشهاد
واژهنامه آزاد
گواهی خواهی. || گواهی با امضای گواهان.
-
بغی
واژهنامه آزاد
تجاوز از حدودالله ، بی عدالتی ، بی انصافی ، زیاده خواهی ، به حقّ خود قانع نبودن ، قانون شکنی ، بی حرمتی به احکام الله
-
خون خواهی
واژهنامه آزاد
برای انتقام دست به کار شدن. برای گرفتن حقی که پایمال شده است به جدال رفتن.
-
ادمیا
واژهنامه آزاد
(روستای خلار، استان فارس) می خواهی؟ (گویش خلاری مرکب از بستکی و لاری و پهلوی است. این روستا در دو منزلی شمال غرب شیراز قرار دارد.)
-
ثائر
واژهنامه آزاد
[ ءِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از ثور و ثوران. || کینه کشنده ٔ دوست یا خویشاوند. کینه خواهی که آرام نگیرد تا قصاص نیابد. کینه کشنده . قصاص کننده . || خشم . غضب . یقال:ثار ثائره ؛ أی هاج . || ثائرالرأس ؛ ژولیده و پریشان موی .