کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذاكرات را از سر گرفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کلیبر
واژهنامه آزاد
(کردی) نام کلیبر را می توان مرکب از "کلی (کلین)" و "بر" گرفت. «کلی» به معنی درشت و بزرگ.
-
آرشام
واژهنامه آزاد
نامی کهن و ایرانی - پدر گرشاسپ دودمان همخامنشی و برادر بردیا که پس از کشته شدن او ،فرماندهی فتح مصر را برعهده گرفت آرشام = بسیار نیرومند
-
کیسل
واژهنامه آزاد
(لری، لکی) کوه سر. «کی» تلفظ لکی «کوه» و «سل» تلفظ لکی سر است، چون لک ها «ر» را در بسیاری از کلمات، «ل» می گویند.
-
بارثاوا
واژهنامه آزاد
پرسوه (parsava)، پرثو، بارساوا؛ سرزمین قوم پارت. نام قدیم خراسان در زمان اشکانیان و هخامنشیان. نام خراسان را از دوران ساسانیان بر این استان گذاشتند که در آن زمان بسیار پهناورتر از امروز بود و بخش هایی از افغانستان و ترکمنستان امروزی و... را در بر می ...
-
سر نخ
واژهنامه آزاد
(اِ.مر.)(مرکب از سر+نخ) آنچه که (امید رود) دنبال کردنش به کشف حقایقی بینجامد. در یکی از برنامه های طنز، دنبال کردن رشته هایی که به قاتل ختم می شدند، قاتل را به کارآگاهان می شناساند. مثال: «سر نخ های جدید و مهمی به دست آورده ایم»«این عکس ها تنها به عن...
-
سر سری
واژهنامه آزاد
بی حوصله کاری را انجام دادن زود و گذری کاری را انجام دادن از روی بی رغبتی کاری را انجام دادن بی حوصلگی در کار
-
تنگله فس
واژهنامه آزاد
تنگله فس- ا.مر. tongele fes : الا کلنگ ، وسیله ی بازی کودکان به صورت میله ای فلزی بلند که از وسط توسط پینی به زمین متصل است و یکی بر یکسر و دیگری بر سر دیگر آن نشیند و هر زمان یک سر آن به بالا برند و سر دیگر را پائین آرند.
-
حب و بغض
واژهنامه آزاد
دوستی و دشمنی، محبت و کینه؛ مثلاً، از سر حب و بغض، عیب کسی را هنر یا هنر کسی را عیب نشان دادن.
-
ارتب
واژهنامه آزاد
یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم "ارتب" خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود.
-
از برای
واژهنامه آزاد
(حرف اضافهی مرکّب) بهرِ، از بهرِ، برای. ای دل! غم عشق، از برای من و توست / سر بر خط او نه، که سزای من و توست // تو چاشنی درد ندانی، ور نه، / یکدم غم دوست خونبهای من و توست (منسوب به ابوسعید ابوالخیر) از برای صلاح مجنون را / بازخوان ای حکیم! افسون ...
-
احشام
واژهنامه آزاد
احشام (به کسره) نام یکی از روستاهای شهرستان لامرداستان فارس است که به دلیل سر دو راهی قرار گرفتن این روستا مردم این مناطق این روستا را با نام دوراهی احشوم می شناسند (به کسره)
-
برفسره
واژهنامه آزاد
واژۀ ساخته شده از برف و سر و ه؛ اسکی روی برف. || به همین سیاق می توان چمنسره، آبسره و یخسره را برای اسکی روی چمن، روی آب، و روی یخ (پاتیناژ) به کار برد.
-
Gnomes
واژهنامه آزاد
موجودات خیالی که کلاه قرمز بر سر دارند؛ امروزه مجسمه هایی از آن ها را در باغ ها می گذارند، هم برای زیبایی و هم دورکردن حیوانات کوچک مانند موش و ملخ و ...
-
سنگ ها را وا کندن
واژهنامه آزاد
دو نفر که بر سر موضوعی با هم صحبت کنند تا از منظور یکدیگر مطلع شده و کار و تکلیف هر دو مشخص و روشن شود
-
حلقژ
واژهنامه آزاد
حلقژ(halgheg) به مفهوم پرتاب کردن به صورت دایره وار بیشتر در مواقعی به کار میرود که شخص از سر عصبانیت و لجاجت و با قصد توهین شیئی را به سمت طرف مقابل پرتاب کند.