کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجاز
واژهنامه آزاد
هرگاه کلمه ای در غیر از معنای اصلی (حقیقی) خود استعمال شود، و بین معنای اصلی و معنای جدید یک نوع رابطه ای برقرار باشد، این استعمال را «مَجاز» می نامند. استعمال کلمه در معنای اصلی (حقیقی) خودش «حقیقت» نامیده می شود. و استعمال کلمه در معنایی غیر از معن...
-
جستوجو در متن
-
کیمیا
واژهنامه آزاد
(مَجاز) کمیاب.
-
امیغ
واژهنامه آزاد
آمیغ؛ حقیقت، در برابر مَجاز.
-
کیمیا
واژهنامه آزاد
(مَجاز) نارده، کم یاب، بی همتا. || نامی است برای دختران.
-
یال
واژهنامه آزاد
یال:به موی گردن اسپ گفته می شود که مجاز از گردن است.
-
نویان
واژهنامه آزاد
[نوی /novi/= نو بودن، تازگی، (در قدیم) (به مجاز) شادابی، تر و تازگی + ان (پسوند نسبت)]، 1- منسوب به نوی، مربوط به نوی 2- (به مجاز) شاداب و تر و تازه
-
باغ خانواده
واژهنامه آزاد
باغی که افراد مجرد مجاز به ورود به آن نیستند و برای تفریح خانواده ها بنا شده است.
-
نوشاد
واژهنامه آزاد
جوان تازه داماد. (به مجاز) جوان نورستۀ شاداب. || نام شهر یا موضعی که زیبارویان ترک در آن بسیار بوده اند.
-
هاوین
واژهنامه آزاد
هاوین در زبان کردی به معنای تابستان میباشد و در فرهنگ نام به مجاز یعنی گرمابخش زندگی
-
مه یاس
واژهنامه آزاد
[ م َه ْ یاس ] (ا) 1- ماهی که چون گل یاس است. 2- یاسی که چون ماه است. 3- (به مجاز) زیباروی و با طراوت.
-
مهربد
واژهنامه آزاد
مِهربُد؛ محافظ یا نگهبان مهربانی و محبت. واژۀ مرکب از مهر (مهربانی و محبت) و بُد (پسوند محافظ یا مسئول). || (مَجاز) شخصِ مهربان.
-
ﺯﻟﻔﺎ
واژهنامه آزاد
زُلفا:(زلف موی بلندِ سر، گیسو + الف (پسوند نسبت)) ؛ منسوب به زلف. || (به مجاز) زیبایی زلف معشوق. || (در عربی، زلفی) نزدیکی و منزلت و قربَت.
-
رفیعا
واژهنامه آزاد
(عربی) 1- افراشته، مرتفع، بلند؛ 2- (به مجاز) با اهمیت، ارزشمند، عالی؛ 3- (اَعلام) نام شهری در شهرستان دشت آزادگان، در استان خوزستان.
-
راشین
واژهنامه آزاد
(راش = نوعي درخت در جنگلهاي ايران + ين (پسوند نسبت)) 1- (به مجاز) سر سبز و خرّم و با طراوت 2- راشين در برخي منابع راه آبي يا جويباري كه از سبزه زار ميگذرد معني شده است.