کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثل خرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دیوشلی
واژهنامه آزاد
دیوشل نام محله ای بین لاهیجان و لنگرود هست دیو شل واقعی قدیمی از شل کردن یک خرس بزرگ در عطاکوه هست خرس انقدر که بزرگ بود اسم خرس را دیو گذاشتن.
-
خرس خاله
واژهنامه آزاد
خرس خاله تا حدودی به معنای دوستی احمقانه ، دوستی از روی حماقت ، دوستی خاله خرسه ، دشمنی در نقش دوست
-
اش
واژهنامه آزاد
(مازنی) [اَ شْ] خرس.
-
خرس ترکید
واژهنامه آزاد
در تداول مردمان استان قزوین بعد از زمان مدیدی که منتظر بودند شر شخصی و یا کاری تمام شود و این اتفاق می افتد می گویند خرس ترکید و مثلا اقساط منزل تمام شد .
-
آرسام
واژهنامه آزاد
نیرومند. کسی که دارای نیروی خرس باشد.
-
خرس
واژهنامه آزاد
(لری، ممسنی) [xars] اشک، آبِ چشم.
-
تاکانه
واژهنامه آزاد
در زمانهای قدیم به هر چیز بزرگ تاکانه گفته می شد (خرس)
-
آش کارده
واژهنامه آزاد
يك نوع آش است كه در بهبهان و گچساران و بعضاً در شيراز پخته مي شود از گياهي بنام كارده كه غذاي مورد علاقه خرس است اين گياه با درجه قليايت بالا است بطوري كه وقتي خرس انرا مي خورد لب و لوچه اش خون آلود مي شود. ديگر مواد مورد استفاده در اين آش جو خرد شده...
-
هرچ
واژهنامه آزاد
هرچ ووش ووش. نام حیوانی افسانه ای است، در افسانه های روستای حصار حسینی بجنورد. این حیوانات افسانه ای (نر و ماده) که شبیه انسان هایی قدبلند و سفیدند و اندامشان عریان است، انسان ها را می ربایند و به درون غارها می برند، و برای اینکه فرد ربوده شده از غار...