کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متشکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چارخونه
واژهنامه آزاد
نوعی بافت متشکل از خطوط عمود بر هم
-
توتل
واژهنامه آزاد
متشکل از دو کلمه فارسی وعربی است تو به معنی فارسی یعنی داخل ودرون وتل عربی به معنی بلندی
-
گراغان
واژهنامه آزاد
نام یک روستا از توابع جبالبارز شهرستان جیرفت که در 40 کیلومتری محور جیرفت بم واقع شده و متشکل از چند دهستان است.
-
فرزی
واژهنامه آزاد
فرزی بک کلمه مرکب متشکل از "فر" به معنی شکوه،جلال و والایی و "زی" به معنی زیستن و زندگانی است. به عبارت دیگر "فرزی" به معنی "با شکوه زیستن" می باشد.
-
قارداش
واژهنامه آزاد
(ترکی) برادر. متشکل ازدو واژۀ قارین (شکم) و داش (همراه)؛ کسی که در شکم مادر همراه بوده است. در ترکی، داش به معنای همراه است، مانند:یورد داش، یعنی هم وطن.
-
برخال
واژهنامه آزاد
بَرخال. (علوم ریاضی) ساختاری هندسی متشکل از اجزایی که با بزرگ کردن هر جزء به نسبت معین، همان ساختار اولیه به دست آید. مترادف این واژه در زبان انگلیسی «fractal» ( فِرَکتال ) است. (منبع:واژه نامۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی) توضیحات:واژۀ «بَرخال» متشکل...
-
یولداش
واژهنامه آزاد
همراه.دوست.یاور.سنگ راه .متشکل از دو واژه یول(راه)و داش(سنگ)که در مواقعی که کسی در سرراه خود با خطری (حمله حیوانی درنده)مواجه شد اولین چیزی که دردسترس اوست تا ان خطررا دفع کند سنگ های سرراهش ه ستند البته به شرطی که 1در کنارراه باشند نه اینکه جلوی پای...
-
امید
واژهنامه آزاد
←در زبان پارسی باستان(پارسی هخامنشی و ماقبل آن):"هومائیتا" یا "هومائیتیا" یا "هومائیتی" متشکل از "هو"(بمعنی خوب، خوش، نیکو)+"مائیتا"(بمعنی اندیشه، نظر، نظرداشت/موجود در نامی کهن دیگر همچون آرمائیتا یا همان آرمیتا که" آر" در آن مخفف از آریا ولی بمفهوم...
-
نانیا
واژهنامه آزاد
"نانیا" اسم دختر است. یک اسم ترکیبی متشکل از "نا" به معنی جان داشتن، طاقت و توان و نفس داشتن. بعنوان مثال وقتی کسی میگوید:از خستگی دیگر نا ندارم یعنی از خستگی دیگر جانی برایم نمانده، یا نا ندارم حرف بزنم یعنی نفس و جان و طاقت حرف زدن ندارم. به اضافه ...
-
ورمزیار
واژهنامه آزاد
ورمزیار نام ایلی است که به شجاعت ودلیری شهره بوده و بمنظور صیانت وپاسداری از مرزهای آنزمان مملکت درمقابل حمله عثمانی ها وروسیه تزار درمرز میان این دوکشوردرمنطقه ای بنام دره شام واقع در شهرستان جلفا ساکن گردیده اند.این ایل متشکل از ۲۸طایفه است .بیشترن...