کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مأموریتی را انجام داد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عمل کرد
واژهنامه آزاد
انجام داد.
-
داد از خویشتن دادن
واژهنامه آزاد
داد از خویشتن دادن؛ کاری را به طور کامل انجام دادن. مثال: «و اندر همه کاری داد از خویشتن بده که هر که داد از خویشتن بدهد از داور مستغنی باشد.» (قابوس نامه)؛ داد تو داده ست کردگار، ترا نیز/ داد به طاعت بداد باید ناچار (ناصر خسرو). || داد از تن خویشتن ...
-
مکی
واژهنامه آزاد
مِکیْ:(meki) در گویش گنابادی یعنی می کرد ، انجام می داد ، به سرانجام می رساند
-
راهبرد
واژهنامه آزاد
راهبرد روش و راهي است كه ما را به هدفمان نزديك مي كند كه بايد براي آن تصميم گيري شود و بعد انجام داد ممكن است يك راهبرد درست يا غلط باشد
-
سر سری
واژهنامه آزاد
بی حوصله کاری را انجام دادن زود و گذری کاری را انجام دادن از روی بی رغبتی کاری را انجام دادن بی حوصلگی در کار
-
بزهکار
واژهنامه آزاد
خطاکار کسی که جرمی را انجام داده
-
وظیفه ای
واژهنامه آزاد
کاری که انسان باید آن را انجام دهد
-
گورده
واژهنامه آزاد
کسی که کارهای رئیس را انجام دهد، گمارده.
-
خمیرگیر
واژهنامه آزاد
نام دستگاهی که عملیات ورز دادن خمیر را انجام می دهد.
-
ناشى
واژهنامه آزاد
کسى که مهارت کافی برای انجام دادن کار را ندارد.
-
محمد تپر
واژهنامه آزاد
پسر ملکشاه سلجوقی است که با برادرش برکیارق پنج جنگ انجام داد. وی پس از مرگ برادرش به سلطنت رسید. فرزندان و فرزند زادگان او سلسله سلاجقه عراق را تأسیس نمودند که بر ری و همدان و کردستان حکومت می کردند.
-
هم ورآوردن
واژهنامه آزاد
(به فتح و) کار بیهوده و بی هدف انجام دادن؛ بیش از حد طول دادن کاری به دلیل انجام کارهای بیهوده ای که وقت کار اصلی را می گیرد.
-
نوبتیان
واژهنامه آزاد
سربازان یا افرادی که به صورت نوبتی وظیفه ای را انجام می دهند
-
multitasker
واژهنامه آزاد
کسی یا چیزی که همزمان، چندکار را با هم انجام می دهد.
-
تکرار
واژهنامه آزاد
تکرار:هی بار، دوباره یا چند باره، کار و کنشی را دو یا چند بار انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن.