کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لک
واژهنامه آزاد
(واحد شمارش) هرکرور ایرانی معادل پانصد هزار میباشد که " لک " معادل یک پنجم است.
-
لک
واژهنامه آزاد
گویش لک ها. مردم لک زبان عمدتاً در استان های لرستان، کرمانشاه، ایلام، همدان و کردستان زندگی می کنند. در لر یا کرد بودن مردم لک، میان صاحب نظران و پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد. برخی از لک های مجاور مناطق کردنشین خود را کرد و برخی دیگر، که نزدیک مناط...
-
لک
واژهنامه آزاد
لُکْ:(lok) در گویش گنابادی یعنی تکه ، قطعه ، خرد کردن
-
واژههای مشابه
-
لک لک
واژهنامه آزاد
لِکْ لِکْ:(leklek) در گویش گنابادی یعنی پا زدن ، رکاب زدن ، خط یازده ، پیاده روی
-
لک لکی
واژهنامه آزاد
قهرم
-
هنیئا لک
واژهنامه آزاد
(عربی) گوارای وجود؛ نوش جان.
-
لک لکی
واژهنامه آزاد
لِکْ لِکیْ:(lekleki) در گویش گنابادی یعنی چرخ نخریسی
-
جستوجو در متن
-
حواصل
واژهنامه آزاد
حواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک.
-
حواصل
واژهنامه آزاد
حواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک.
-
کلنک
واژهنامه آزاد
کُلَنگ؛ نام پرنده ای کبودرنگ و بزرگ تر از لک لک، که گوشت آن خوردنی است (رک دهخدا).
-
چلیک مار کا
واژهنامه آزاد
بازی الک دو لک
-
کلنجه
واژهنامه آزاد
لباس مخصوص زنان کردستانی و لک زبان ها که شکل آن در میان کردها و لک ها کمی با هم تفاوت دارد.
-
قازقولنگ
واژهنامه آزاد
ظاهرا در گویش دزفولی منظور همان لک لک است. به وسیله ای قیف مانند که برای جلوگیری از پخش شدن خاکستر ذغال رو قلیان میگذارند.