کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لُغَز خون لُغازَک خون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چرزه خون
واژهنامه آزاد
اسب خون
-
بیلهر
واژهنامه آزاد
نوعی گیاه کوهی است درارتفاعات منطقه اقلید تا یاسوج می روید طبیعتی سرددارد آرام بخش وبرای قند خون وچربی خون بسیار نافع است
-
محجتا
واژهنامه آزاد
مُحجَتا = خون دل
-
خین
واژهنامه آزاد
(لری) [xin] خون.
-
داء الفیل
واژهنامه آزاد
پیلپایی، بزرگ شدگی پا بر اثر خون یا بلغم غلیظ.
-
خون طمع
واژهنامه آزاد
حریص-طمعکار-شخص خیلی طمعکار
-
آلبومین
واژهنامه آزاد
یکی از پروتئین های خون است
-
hypocalcemia
واژهنامه آزاد
کمبود و پایین بودن غلظت سرمی کلسیم در خون.
-
ثار الله
واژهنامه آزاد
خون خدا - یکی از القاب امام حسین علیه السلام
-
کرخد
واژهنامه آزاد
کرخد = لخته خون سیاه شده روی زخم
-
خین
واژهنامه آزاد
خون ، خونی که در بدن جاندار وجود دارد
-
سنکوپ
واژهنامه آزاد
غش،بیهوشی،نرسیدن خون به مغز
-
شیب الخضیب
واژهنامه آزاد
محاسن به خون خضاب شده
-
warm-blooded
واژهنامه آزاد
با روح, خون گرم
-
خون طمع
واژهنامه آزاد
حریص-طمعکار-شخص خیلی طمعکار