کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خودشیرین
واژهنامه آزاد
لوس
-
غازی
واژهنامه آزاد
لوس ، ننر
-
کندلوس
واژهنامه آزاد
«کَند» به معنی بلند و مرتفع. «لُوس» به معنی دشت. پس:کندلوس یعنی «دشت مرتفع»
-
ریخوک
واژهنامه آزاد
ریْخُوْک (rikhouwk) در گویش گنابادی یعنی بچه ننه ، نُنُل و لوس ، ترسو
-
سار
واژهنامه آزاد
در گویش گنابادی یعنی لوس و مامانی ، پاستوریزه ، بی بخار ، رام و بی خطر. || نوعی پرنده
-
میرزاقشمشم
واژهنامه آزاد
(قَ شَ شَ) (ص مر.) (عا.) = میرزا غشمشم:1 - کسی که خود را لوس می کند و بیشتر از آنچه هست جلوه می کند. 2 - منشی بی مایه و پُرادعا. (از فرهنگ معین). || کارمند خود بزرگ بین.
-
آرتمیز
واژهنامه آزاد
آرتمیز اول پادشاه هالیکا نارس . وی در جنگ خشایار شاه ضد یونانیان شرکت داشت و در سالامین جنگید ( 480 ق . م ) آراتمیز دوم . ملکه هالیکا نارس در [ کاری ] . وی برای شوهر خود موزو لوس آرامگاهی بنا کرد که یکی از عجایب سبعه عالم شمرده شد ( 353 ق . م . )