کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لم لم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مبل
واژهنامه آزاد
لم تن (Lam Tan) وسیله ای که باعث لم دادن تن یا بدن می شود.(بجای مبل)
-
چراغهای روشنایی قدیم
واژهنامه آزاد
چراغ میشی، چراغ موشی، گردسوز، لم پا، فانوس، چراغ توری.
-
ولمیدن
واژهنامه آزاد
هر چند استاد بهار والمیدن را به کار برده است به معنی استراحت کردن ولی من معتقدم که در لری به شکم لم می گوییم مثلا لمو یعنی شکمو و نیز گوش دراز و شل را وال می گوییم و نیز در رامهرمز به باسن شل و اویخته ولم می گویند شاید اینها همه با ول که با شل همیشه ...