کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغت نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لغت نامه
واژهنامه آزاد
فرهنگ لغت، واژه نامه، کتاب لغت
-
جستوجو در متن
-
چپیره
واژهنامه آزاد
chapireh:گرد آمدن ،جمع شدن به جبیره در لغت نامه رجوع شود
-
علی اکبر دهخدا
واژهنامه آزاد
فرهنگ نویس بزرگ ایرانی وصاحب لغت نامه
-
خمره
واژهنامه آزاد
نوعی کوزه؛ (لغت نامه دهخدا):خمره . [ خ ُ رَ / رِ ] (اِ) خمچه . خمبره . خم کوچک .
-
زمینه
واژهنامه آزاد
زمینه به معنی (بستر _بافت) در ادامه معنای اعتبار در لغت نامه آمده و (ضمینه) در این ردیف بی معنا است.
-
پادکاو
واژهنامه آزاد
با توجه به معنی پاد در لغت نامه دهخدا:ثبات، سامان پادکاو به معنای جستجوگر صلح و آرامش ثبات و سامان است
-
لافو
واژهنامه آزاد
Lafaw یا لفو بصورت لف بعلاوه اب به معنی سیل است به لری و نیز در لغت نامه اسدی توسی برای سیل هین امده است
-
خرید و فروش
واژهنامه آزاد
خرید و فروش:خرید و فروش در لغت نامه دهخدا چنین آمده:(ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) مبایعه . سودا. معامله . تجارت . داد و ستد. بیع و شری . بده و بستان .
-
آشین
واژهنامه آزاد
نام روستایی است خوش آب و هوا در استان کرمان -شهرستان ارزوییه -بخش صوغان که به نظر میرسد برگرفته از کلمه آرشین (در لغت نامه دهخدا) باشد به معنی دوست داشتنی و نام شاهدخت هخامنشی
-
شهجان
واژهنامه آزاد
لغت نامه دهخدا شهجان . [ ش َ ] (اِخ ) مخفف شاهجان است که لقب مرو باشد و آن شهری است مشهور در خراسان . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ): خبر او به مرو شهجان شد. انوری (از انجمن آرا).
-
دبوریه
واژهنامه آزاد
دبوریه لغت نامه دهخدا دبوریه . [ دَب ْ بو ری ی َ ] (اِخ ) شهریست نزدیک طبریه . (منتهی الارب ). در ناحیه ٔ اردن بنزدیکی دریاچه ٔ طبریه قصبه ای است . (قاموس الاعلام ترکی ). از اعمال اردن است بحدود طبریه . (معجم البلدان ).
-
حطه
واژهنامه آزاد
حطّه در لغت، برگرفته از ریشۀ «ح ط ط» است. معانى گوناگون و در عین حال قابل جمعى که در واژه نامه هاى عربى براى ریشۀ یادشده آمده است، نشان مى دهد که فرونهادن و پایین آوردن چیزى یا کسى از جاى و جایگاه بالاى آن، اعم از اینکه مادى یا معنوى باشد، اصلى ترین ...
-
تکاوچ - تکاور
واژهنامه آزاد
ت َ کا و َ چ:(تَکا)در لغت نامه دهخدا در ردیف حرف (ت) به معنی (عاشق) ثبت شده ، مثل تکاور یا تکاوچ (و) به معنای حرف ربط است ، و ( چ ) و یا ( ج ) به معنای تند رو هر کدام در ردیف خود ثبت شده اند ، و ( ر ) به معنای جنگ است
-
تامرادی
واژهنامه آزاد
تامُرادی ،بزرگترین طایفه ایل بویر احمدی می باشد که همرا با دو طایفه دیگر از ایل بویراحمدی به نام قاید گیوی و گودرزی از آنها به عنوان بویراحمدی اردشیری نام برده می شود و به اشتباه در لغت نامه دهخدا به عنوان یکی از طوایف طیبی قلمداد شده است که این نوشت...