کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهوه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تیکال
واژهنامه آزاد
در لهجه لری به معنی چشم قهوه ای می باشد
-
برگنی
واژهنامه آزاد
(لری؛ روستای کهنوش تویسرکان) رنگ قهوه ای.
-
اخرایی
واژهنامه آزاد
رنگی زرد مایل به قهوه ای روشن است. نام این رنگ از گل اخرا گرفته شده است.
-
شکر سیاه
واژهنامه آزاد
کشت نیشکر هر ساله از اردیبهشت ماه آغاز شده و بعد از گذشت ۸ماه در اوایل دی برداشت می شودوبرای اینکه ماحصل دست رنج کشاورزان به بازار عرضه شود پس از تمیز کردن نیشکر درکارگاهای سنتی آب نیشکرها که به زبان گیلکی به آن “شکرلوله” گفته میشود با استفاده از دست...
-
سوری
واژهنامه آزاد
سوری:soori تلفظش مثل قوری. در بندرعباس، به نوعی زنبور به رنگ زرد و بال قهوه ای می گویند که نیش دردناکی دارد و در تابستان بر روی شاخه درخت لانه می بندد که خانه ای است از جنس موم و رو به زمین و دارای شبکه هایی مثل لانه زنبور عسل.
-
سگتول
واژهنامه آزاد
حیوانی از خانواده سگ سانان که رفتار و شباهت زیادی به کفتار دارد.با گردن و پوزه درازتر از سگ. با پوست خالدار و قهوه ای و صدایی شبیه کفتار و درنده خویی شبیه کفتار. در روستاهای استان یزد یافت میشود.
-
گوز
واژهنامه آزاد
گُوْز:govz (بندرعباسی). زنبور درشت به رنگ غالب قهوه ای و دو نوار زردرنگ حلقوی بر روی قسمت انتهایی بدنش. نیش این زنبور از زنبور سوری دردناکتر است و در خاک و روی دیوار لانه می کند. لانۀ بزرگی می سازد به عرض نیم متر و گاهی بیشتر تا ۷۰ سانتی متر. .
-
اودزدک
واژهنامه آزاد
اُوْدُزْدَکْ:(ouwdozdak) در گویش گنابادی جانوری است قهوه ای رنگ با پای دندانه دار و تیز که زمین را سوراخ می کند و به ریشة گیاهان آسیب می رساند، خوراکش کرم ها و حشرات می باشد، بال های کوچکی هم دارد که می تواند کمی پرواز کند و اکثر اوقات در کنار منابع ...
-
خزوک
واژهنامه آزاد
(شیرازی) خَزوک؛ سوسک. || کَدو: خَزوک سرخرنگ حمام. (در شیراز، کدوی خوردنی را کودو تلفظ می کنند.) || خَزوک چسو: سوسک سیاهی است که از خود بوی بدی منتشر می کند. || تاق تاقک: خزوک مانند کوچک و قهوه ای رنگی است که چون بدن آن را بگیرند، با تکان دادن سر، صدا...
-
گعده
واژهنامه آزاد
گعده در اصل قعده و واژه ای عربی است که به معنای نشستن، دوره گرفتن و دور هم نشستن است. در فرهنگ عربی به دور هم نشستن و گپ زدن، قعده، می گویند. این واژه در فارسی نیز مخصوصا توسط روحانیون و کهن سالان استفاده می شود. گعده معمولاً توسط گروه همسالان صورت م...