کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسمتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فراز
واژهنامه آزاد
یعنی قسمتی از جمله ،یا ابتدای قسمتی از جمله
-
سم اسب
واژهنامه آزاد
قسمتی از پای اسب
-
چله ی کمان
واژهنامه آزاد
بند کمان قسمتی از کمان را گویند که تیر را به ان متصل می کنیم
-
ماخولا
واژهنامه آزاد
قسمتی از آزادکوه. (نیما یوشیج شعری با این مضمون سروده است.)
-
بارگاه
واژهنامه آزاد
برگاه بر وزن کارگاه:محلی که مسیر آب را از قسمتی به قسمت دیگر تغییر می دهد.
-
اسپیل
واژهنامه آزاد
قسمتی کوچک از کاه، 2 سانت در 2 یا 3میل. تلفظ espil.
-
گاورو
واژهنامه آزاد
یه قسمتی از به مکان یا مسیری (باریک در مزارع) که به اندازه رفت وامد یک گاو ازاد باشد.
-
لجم اورک
واژهنامه آزاد
یکی از طوایف بزرگ بختیاری که در شهرستان ایذه ومسجد سلیمان و قسمتی از بخشهای استانهای چهارمحال بختیاری و اصفهان پراکنده می باشند
-
کرونا
واژهنامه آزاد
کرونا یعنی تاج خورشید نام قسمتی از منظومه شمسی است که دنباله لایه خارجی خورشید است.
-
تاله
واژهنامه آزاد
تالَه Taalah در قسمتی از شمال افغانستان به معنی «هموارکردن و پهن کردن چیزی ٬ مثلآ سفره نانخوری ویا دسترخوان » راگویند
-
قُمباد
واژهنامه آزاد
قسمتی از یک سطح که بصورت باد کرده بیرون زده،شبیه یک تاول بزرگ، مثل یک قسمت از لاستیک که که از بقیه سطوح بیرون زده.
-
فیتو
واژهنامه آزاد
یکی از فنون در کشتی آزاد که کشتی گیر با گرفتن قسمتی از گردن حریف و جابجایی خود، او را به زیبایی بر زمین می زند.
-
نسار
واژهنامه آزاد
در زبان لکی به معنای جایی است که با توجه به آفتابگیر نبودن و سایه داشتن در تمام طول روز خنک تر از دیگر جاهاست که در مورد قسمتی از خانه، کوه و ... قابل تعمیم است.
-
چهارسوق
واژهنامه آزاد
در فرهنگ و کلام مردم شهر نوش آباد به معنای بازار است و هنوز قسمتی از شهر که در قدیم بازار بوده به چهارسوق معروف است.
-
کجره
واژهنامه آزاد
کجره به کسر ک و کسر ج و فتح ر به معنی قسمتی از گیاه پنبه که در آن پنبه رشد کرده و بعد از بیرون آوردن پنبه به آن قسمت پنج پره که خشک شده گفته میشود