کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی قرار
واژهنامه آزاد
آشفته.
-
جستوجو در متن
-
آتنا
واژهنامه آزاد
قرار دادن، عطا کردن
-
دورهم جمع شدن
واژهنامه آزاد
باهم صحبت کردن مشورت کردن باهم به جایی قرار گذاشتن
-
اسکورت
واژهنامه آزاد
به محافظت و نگهبانی کردن از سلامت (چیزی یا کسی) که در رده های حساس و مهم از لحاظ طبقه بندی قرار میگیرد را اسکورت کردن میگویند
-
آردچی
واژهنامه آزاد
آسیاب دستی برای آسیاب کردن گندم، که از دو تکه سنگ دایره ای تشکیل شده است که بر روی هم قرار گرفته اند.
-
بمبل
واژهنامه آزاد
بُمْبُل:(bombal) در گویش گنابادی یعنی بامبول ، کلک زدن ، زیر وعده و وعید زدن ، برخلاف قرار و قرارداد عمل کردن
-
هفن
واژهنامه آزاد
هَفْنَ:(hafna) در گویش گنابادی یعنی به اندازه یک مشت ، مشت گرفتن برای قرار دادن چیزی داخل دست ، مشت کردن برای گرفتن چیزی
-
ابرانگشت
واژهنامه آزاد
ظرف کو چکی که داخل آن اسفنجی قرار دارد و مقداری آب در آن ریخته شده وبرای تر کردن انگشت هنگام ورق زدن اوراق از آن استفاده می شود.
-
مُشتی
واژهنامه آزاد
در لهجه زواره ای به معنی سوراخی که در دیوار ایجاد شده و در قدیم برای مخفی کردن اشیاء از آن استفاده می شده است و یا برای قرار دادن تیرهای چوبی برای ساخت چوببست.
-
شمکو
واژهنامه آزاد
چوبی که با آن لباس راپس از اضافه کردن مواد شوینده به آن بر روی تخته سنگی قرار داده و بااین چوب (شمکو)به کرات کوبیده و به این طریق می شستند.
-
کِل زدن
واژهنامه آزاد
کِ = کِل زدن یا کِل کشیدن در اصطلاح مردمان غرب و جنوب ایران یعنی هلهله کردن زنان. صدایی که با حرکت تند زبان ایجاد می شود و همزمان فاصله میان دو انگشت شست و سبابه بین دهان و بینی قرار می گیرد.
-
برونه
واژهنامه آزاد
دریچه ای در پائین تنورکه جهت تمیز کردن و بیرون کشیدن زایآت و خاکستر اضافه تنور وجود داشت-دریچه ای در پائین کندو (سیلو)گندم که جهت برداشتن گندم ،جو ویا سایر غلات قرار داده شده بود.
-
قلنگلو
واژهنامه آزاد
نوعی بغل و بلند کردن است ،بنحوی که فرد بر شونهای طرف مقابل سوار میشود که پاهایش آویزان روی سینه های آن فرد قرار میگیرد ،و میگویند ،فلانی برا خودش سواره و قلنگو شده،که راحت بقصد برود و خسته نشود ،
-
اشونگ
واژهنامه آزاد
(استهبان فارس) اِشوَنگ (ESHVANG) محل خشک کردن محصولات کشاورزی در آفتاب؛ بعضی از محصولات (مانند انجیر) را بعد از جدا شدن از درخت، جمع آوری می کنند و در زمینی هموار و تمیز (ریگی یا جدیداً سیمانی) چند روزی در برابر آفتاب قرار می دهند تا رطوبت باقی مانده...