کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل تبدیل به پول نقد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تبدیل
واژهنامه آزاد
تَرادیس، تَرادیسِش. از ریشۀ "تَرادیسیدَن" از "تَرا" (تَر) و "دیسِه" (شکل) به چَمِ "تبدیل کردن". کُنِشِ "تبدیل لاپلاس" به پارسی می شود "تَرادیسِشِ لاپلاس". پَردازِۀ (تابعِ) بدست آمده به پارسی می شود "تَرادیسِ لاپلاس".
-
پول شویی
واژهنامه آزاد
تطهیر پول - شستشوی پول - مشروع جلوه دادن پول نامشروع-کسب درآمد از یک منشاء غیر قانونی-برای پولی که از راه غیر قانونی به دست آمده سند سازی کردن
-
فرآوری
واژهنامه آزاد
انجام عملی بر روی ماده بمنظور بهبود کیفیت آن ( مثل پاستوریزه کردن شیر ) یا تبدیل آن به ماده ای دیگر (مثل تبدیل شیر به ماست یا سایر مشتقات آن )
-
بیر
واژهنامه آزاد
واحد پول کشور اتیوپی. عدد یک به زبان ترکی.
-
شپول
واژهنامه آزاد
شه پول نامی کردی به معنی موج یا امواج دریا
-
جایگشت
واژهنامه آزاد
در ریاضی به معنی تبدیل استفاده میشود.
-
شی واره
واژهنامه آزاد
همانند شیء تبدیل شده به شیء (کسی یا چیزی)
-
افغانی
واژهنامه آزاد
واحد پول افغانستان , به اشتباه به ملت افغانستان افغانی میگویند که بهتر است افغانستانی بگوییم
-
صفحه خورشیدی
واژهنامه آزاد
با استفاده از این صفحه ها میتوان نیروی خورشید را به برق تبدیل کرد
-
گپ
واژهنامه آزاد
(گَپ) بزرگ، برای ساختن صفت تفضیلی آن پ تبدیل به ف میشود. (گفتر )
-
کفیر
واژهنامه آزاد
نوعی فرایند تبدیل شیر به ماست و دوغ که در قفقاز مورد استفاده بوده
-
مژ
واژهنامه آزاد
چوب بعد از آتش گرفتن تبدیل به موادی قرمز شده و از خود انرژی گرمایی تولید کرده که در زیان لکی، اصطلاحا به آن (مِژ) گفته می شود. و سپس به زغال تبدیل می شود . (مِژ) زغال قرمزشده.
-
چَرِه رِسَه
واژهنامه آزاد
فتح چ ، کسر هر دو راء - فتح سین به معنای چرخ ریسندگی که پشم را به نخ تبدیل می نمود
-
خراگ
واژهنامه آزاد
خراگ(خ َ ر ا گ) معادل فارسی خراج هست که با ورود اعراب به ایران به خراج تبدیل گشت
-
میعانات
واژهنامه آزاد
اصطلاحاً مایعات حاصل از تبدیل گاز به مایع، مانند آبی که از سرد شدن بخار به دست می آید.