کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فِراْخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فراخ
واژهنامه آزاد
فِراْخ:(ferakh) در گویش گنابادی یعنی شکمو ، پر اشتها
-
فراخ تر
واژهنامه آزاد
پهن تر ، گشاده تر ، بزرگتر
-
شکم فراخ
واژهنامه آزاد
شکِِمْ فِراخ:(shekemferakh) در گویش گنابادی یعنی پر خور ، شکمو ، پر اِشتها
-
واژههای همآوا
-
فراخ
واژهنامه آزاد
فِراْخ:(ferakh) در گویش گنابادی یعنی شکمو ، پر اشتها
-
جستوجو در متن
-
التحاب
واژهنامه آزاد
به راه فراخ رفتن
-
فیحاء
واژهنامه آزاد
(فَیْحاءْ)؛ سرزمین وسیع؛ خانۀ فراخ. صفت شهر دمشق در سوریه، بصره در عراق، و طرابلس در لیبی است.
-
کاسپین
واژهنامه آزاد
دربارۀ ریشۀ این واژه نظریات مختلفی وجود دارد:در فرهنگ پارسی باستان، این دریا به نام «وارکَ شْ» مرکب از دو واژۀ «وُاوُ» به معنای «فراخ و پهن» و «کَ ش» به معنی «کرانه و ساحل» است. «وُاوُ» در اوستا به معنای «پراخ» است که با گذشت زمان تبدیل به فراخ و پهن...