کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فقیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آس و پاس
واژهنامه آزاد
فقیر
-
اقوا
واژهنامه آزاد
فقیر شدن.
-
هژار
واژهنامه آزاد
بی پول، فقیر
-
پالق
واژهنامه آزاد
(گنابادی) پالَقْ؛ بدون کفش ، پابرهنه ، فقیر و ندار
-
ژار
واژهنامه آزاد
فقیر/بیچاره...هم وزن با خار و زار است.بیشتر در لهجه لکی استفاده می شود
-
مفلوک
واژهنامه آزاد
مَفْلوْک؛ فلک زده، فقیر ، بیچاره ، ندار ، کسی که ثروت یا خانواده یا موقعیت خود را از دست داده است.
-
الیگارشی
واژهنامه آزاد
حکومت الیگارشی:ترکیبی از کلمات لاتین oligos به معنای تعداد اندک و Archos یا فرمانده است. اصولاً الیگارشی مربوط به ماقبل دوران مدرن است و با قانون زندگی نوین و دموکراسی همخوانی ندارد . تعریف:رژیم حکومتی که به وسیله چند نفر معدود اداره می شود و تمامی ق...
-
کچالو
واژهنامه آزاد
کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کردند تا از نام «آلو» که نام میوه ایست و پیش از این در فارسی وجود داشته متمایز شود. البته در هند کچالو را پرتغالی ها ...