کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرمانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سپه سالار
واژهنامه آزاد
فرماندۀ لشکر.
-
خیلتاش
واژهنامه آزاد
فرمانده - سردسته
-
امیر محمد
واژهنامه آزاد
فرمانده تحسین شده، پادشاه تحسین شده
-
داتام
واژهنامه آزاد
نام فرمانده و سردار بزرگ کادوسیان(تالش کنونی)
-
امیر
واژهنامه آزاد
شاه، فرمانده، آقای بزرگ، آدم قابل احترام، بزرگوار.
-
شاهسوار
واژهنامه آزاد
فرمانده سواره نظام، سواره نظام بی باک و قدرتمند
-
مجومرد
واژهنامه آزاد
از اسم مجامردونه که پسر مردونه فرمانده لشکریان خشایارشاه در حمله به یونان بوده گرفته شده
-
قومندان
واژهنامه آزاد
(فارسی دری؛ افعانستان) فرمانده. وام واژۀ انگلیسی است:commandant.
-
بگری
واژهنامه آزاد
1-فرمانده ی قبیله ی کوچک 2- فرمانده سپاه 3- عنوانی به معنای (بزرگ) که به شاهزادگان و نجبا داده می شد 4- نام یکی از طوایف لر از ایل پاپی ساکن در استان لرستان و خوزستان
-
اسفهسلار
واژهنامه آزاد
ا ِ فَ سَ سپهسالار،فرمانده لشکر و کاوه اصفهانی را اسفهسلار کرد تاریخ بلعمی
-
بگری
واژهنامه آزاد
عنوانی که به شاهزادگان و بزرگان قوم و یا نجبای قوم یا قبیله داده میشود. فرمانده ی سپاه مست - از خود بیخود شده - مستی عارفانه امیر قبیله ای کوچک
-
غزوی
واژهنامه آزاد
غزوی به معنی جنگ و آن دسته از جنگهایی که پیامبر اسلام سردار و فرمانده بودند گفته می شود.لازم به ذکر است غزوی نام یک محل (روستا) در کشور ترکیه و در شمال استانبول نیز می باشد.
-
ارد
واژهنامه آزاد
(گبری، گنابادی) اُرْد؛ جنگجو طلبیدن، مبارز طلبیدن، مهلت دهی. || اَرِدْ؛ بیاورَد، پس دهد. || اَرْد؛ فرمانده اردو، سرلشکر، رئیس جنگجویان. || اِرَدَ؛ توان، نیرو.
-
برسام
واژهنامه آزاد
برسام نام فرزند و فرمانده بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید. بدو گفت برسام کای شهریار /// چو من بردم از چاچ چندان سوار بیاوردم از مرو چندان بُنه /// بشد یزدگرد از میان یک تنه
-
ارتمیس
واژهنامه آزاد
گویندۀ راستی, نام دریاسالار زن؛ نخستین بانویی بود که در حدود ۲۴۸۰ سال پیش فرمان دریاسالاری خود را از سوی خشایارشای هخامنشی دریافت کرد. نام نخستین دریاسالار زن ایرانی که فرماندۀ نیروی دریایی کوروش کبیر بوده است و همچنین گویندۀ راستی نیز معنی می دهد.