کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراوری پایینبهبالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرآوری
واژهنامه آزاد
توليد
-
جستوجو در متن
-
غنجلک
واژهنامه آزاد
بالا و پایین پریدن
-
غنجلک
واژهنامه آزاد
بالا و پایین پریدن
-
سرومکانیزم
واژهنامه آزاد
حلقۀ کنترلی که خروجی با قدرت بالا از ورودی با قدرت پایین پیروی می کند.
-
limiter
واژهنامه آزاد
کران بند. برای نمونه، کران بند ولتاژ کران های بالا و پایین ولتاژ را می بندد.
-
محدود کننده
واژهنامه آزاد
کران بند؛ واژۀ پیشنهادی پارسی. آن همان limiter است که در بسیاری از دستگاه ها به کار می رود. برای نمونه، کران بند ولتاژ که کران های بالا و پایین ولتاژ را می بندد.
-
چک
واژهنامه آزاد
(مازنی)[چ َ کْ] پا (از زانو به پایین).
-
بان ویزه
واژهنامه آزاد
(کردی) اهالی ده بالا؛ ساخته شده از بان به معنی بالا و ویزه (که قبلاً هوزه بوده) به معنی مردم.
-
تیتنو
واژهنامه آزاد
تیتِنو /titeno/ = بازی کودکان در کنار رودخانه، به این ترتیب که ابتدا چند ریگ گرد و یهن پیدا می کنند و با خم کردن بدن، دست خود را تا سطح آب رودخانه پایین می آورند و ریگ را به صورت افقی پرتاب می کنند. ریک پس از برخورد با سطح آب بالا می آید و در ادامه ر...
-
کولومو
واژهنامه آزاد
استخوان پایین کمر در قسمت چپ و راست که به استخوان لگن منتهی می شود.
-
ترش بالا
واژهنامه آزاد
آبکش/به زبان یزدی
-
قرقشه
واژهنامه آزاد
ظاهرا ارامنه به درقدیم به قبرستان بزرگ قرقشه میگفتند(درقسمت پایین قرچی یوردی چسبیده به روستاآثارقبور باستانی زیادی وجوددارد)
-
نشیب
واژهنامه آزاد
نشیب مفهومی پست در مقابل فراز ، فراز یعنی اوج ، رو بلندی ، صعود - پس معنی نشیب نزول و رو به افول و رو به پایین است . ( زاغ را میل کند دل به نشیب عمر بسیارش از آن گشته نصیب ) از " عقاب " خانلری ، که در اینجا معنی " پایین دستها " میدهد
-
البرز
واژهنامه آزاد
ال به معنی قله برز به معنی بالا