کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرأ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرأ
واژهنامه آزاد
فَرَأ:بر.وزن جَبَلَ ،گور خر وحشی و جمعش فِراء بوزن جِبال-وَ کلَّ الصّیدِ جَوفِ الفرأ . این مثل را در موردی بکار می برند که مراد بیان اهمّیّت چیزی و مزیت آن بر اقران و امثال است .تقریبا نظیر مصراع (( چونکه صد آمد نود هم پیش ماست ))
-
واژههای مشابه
-
فرا جناحی
واژهنامه آزاد
خارج از دسته بندی و گروه گرایی- مستقل - آزاد
-
فرا خواند
واژهنامه آزاد
دعوت کردن،تشویق به دعوت
-
واژههای همآوا
-
فرع
واژهنامه آزاد
فرع = شاخه . فرعی = شاخه ای
-
جستوجو در متن
-
فوق تخصص
واژهنامه آزاد
فرا فرهیخته
-
صلای
واژهنامه آزاد
صلا زدن به معنی فرا خواندن است
-
فراشد
واژهنامه آزاد
فرا گرد، روند، فرایند، گردش
-
فرایش
واژهنامه آزاد
فرآیش:تکامل،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ، فرشدن (تالشی)
-
تکامل
واژهنامه آزاد
فرآیش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ، فرشدن (تالشی)
-
اکیدسو
واژهنامه آزاد
زیرک و دانا،هوشیار و خردمند،محکم و استوار نام یک رشته فرا ورزشی است
-
تکامل
واژهنامه آزاد
فرآیش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ، فرشدن و فرآمدی به سوی بهتر و کاملتر شدن
-
تکامل
واژهنامه آزاد
تکامل:فرایش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ،فرآمدن، فرشدن (تالشی)