کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فر
واژهنامه آزاد
خوشحال - خوب - چاق
-
فر
واژهنامه آزاد
فَرّ؛ شکوه.
-
واژههای مشابه
-
فر قه ی آبی دواژنیرو ها
واژهنامه آزاد
فرقه آبی دوژانیرو ها:تندر قاتل . آورنده ستم وظلماز رعد وبرق . نابود کننده آونکی ها و روشنایی
-
جستوجو در متن
-
طمطراق
واژهنامه آزاد
فرّ و شکوه
-
شکوه جلال
واژهنامه آزاد
فر-پر
-
hit-and-run
واژهنامه آزاد
کَر و فَر؛ جنگ و گریز
-
دادفر
واژهنامه آزاد
مرکب از داد (عدل) و فر (شکوه).
-
فرزی
واژهنامه آزاد
کلمه ای ترکیبی است به معنای باشکوه زیستن: فَر+زی که فَر به معنای «باشکوه» و زی همان بن مضارع از مصدر «زیستن» .
-
فرگشت
واژهنامه آزاد
فر (پیشوند) + گشت (گشتن و تغییر یافتن). «فر» در اینجا اسم نیست و از این جهت به معنی فرّه و جلال و شکوه نیست، بلکه یک پیشوند است به مفهوم پیش رفتن و ادامۀ روند همین طریق داریم؛ فرسایش = فر + سایش. ساییدن متمادی و ادامه دار.
-
فرزانه
واژهنامه آزاد
(کردی) بسیاردان؛ فر به معنی زیاد، و زان به معنی دانستن است.
-
فرهمند
واژهنامه آزاد
دارای فر - با شکوه - با هوش - خردمند - دانا
-
تن تنه (تنتنه)
واژهنامه آزاد
کرّ و فرّ بدنی. طمطراقی که حاصل از نمودهای ظاهری باشد.
-
فربد
واژهنامه آزاد
فر به معنى زياد و بد به معنى قد است پس فربد يعنى قد بلند