کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فخر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فخر فروشی
واژهنامه آزاد
به رخ کشیدن، متکبّرانه عمل کردن، با تکبّر و حس برتری رفتار کردن، اصول تَواضُع را زیر پا نهادن، خود را برتر از دیگران دانستن و این را در رفتار و اعمال خود بروز دادن.
-
جستوجو در متن
-
اشرافی
واژهنامه آزاد
اَشْرافْی:با فخر و اشراف
-
ستین
واژهنامه آزاد
ستون و تکیه گاه،مایه فخر.«مانند( ستین هونم)
-
ستین
واژهنامه آزاد
ستون و تکیه گاه،مایه فخر.«مانند( ستین هونم=ستون خانه ام)
-
مرساناز
واژهنامه آزاد
دخترزیباو بی نظیرآسمانی باعث فخر و مباهات که وجودش رفاه نعمت وآسایش همیشگی را هدیه می آورد.
-
مرساناز
واژهنامه آزاد
مرساناز:دخترزیباو بی نظیرآسمانی باعث فخر و مباهات که وجودش رفاه نعمت وآسایش همیشگی را هدیه می آورد.
-
تبختر
واژهنامه آزاد
ازسر غرور فخر فروختن، یا باصطلاح امروزی قیافه گرفتن؛ در زبان عامیانه، فیس دادن
-
مدین
واژهنامه آزاد
(مَ د یَ ن) اصطلاحی در معماری سنتی ایران. فخر و مدین به شبکه های سفال لعابدار غالبا به رنگ فیروزه ای با سوراخ های زیبا گفته می شود که در پنجره های سنتی استفاده می شده است. فخر یا فغفور (فَ غ ف وُ ر) نوعی دست ساخته لعابدار چینی است و مدین یعنی سوراخ و...
-
تشریف داشتن
واژهنامه آزاد
حضور داشتن . این کلمه را از جهت اکرام و احترام گویند:فلان در آن مجلس تشریف داشتند که این حادثه پیش آمد. - || حرمت داشتن . فخر داشتن . بزرگی داشتن:تشریف شهادت ز دم تیغ تو داریم فرض است در ارواح طواف جسد ما. طالب آملی (از آنندراج ).