کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
امید
واژهنامه آزاد
امیدواری
-
امید
واژهنامه آزاد
←در زبان پارسی باستان(پارسی هخامنشی و ماقبل آن):"هومائیتا" یا "هومائیتیا" یا "هومائیتی" متشکل از "هو"(بمعنی خوب، خوش، نیکو)+"مائیتا"(بمعنی اندیشه، نظر، نظرداشت/موجود در نامی کهن دیگر همچون آرمائیتا یا همان آرمیتا که" آر" در آن مخفف از آریا ولی بمفهوم...
-
جستوجو در متن
-
طیب خاطر
واژهنامه آزاد
به (با) طیب خاطر:با خواست خود؛ به میل خود؛ بی اکراه و اجبار. (از فرهنگ عمید)
-
زهکشی
واژهنامه آزاد
خشکاندن آبی که از زمین یا از سنگ تراوش می کند:از فرهنگ عمید
-
کلک
واژهنامه آزاد
(بوشهر و اطراف) کَلَک؛ منقل کباب پزی (رک. فرهنگ معین و عمید).
-
درازگوش
واژهنامه آزاد
(گنابادی) دِرازْگُوْش (derazgouwsh) الاغ، خَر. (رک دهخدا و عمید)
-
بزعم
واژهنامه آزاد
به زعمِ:به گمانِ؛ به پندارِ (عمید) || به زعم فلانی:به نظر یا به عقیدۀ او (که جای تردید دارد و معلوم نیست درست باشد)؛ به خیال او.
-
تالیا
واژهنامه آزاد
تالیا:نام اصلی خواجه خضر - که ایلیا یوهن یا او را تالیا می نامیدند ( برگرفته شده از فرهنگ عمید)
-
پلمک
واژهنامه آزاد
تبلت. واژۀ سرۀ پیشنهادی برای تبلت. نگاه کنید به واژۀ پارسی پَلمه، در فرهنگ دهخدا، معین و عمید.
-
پندوم
واژهنامه آزاد
(لری بویراحمدی) ورم کردن اعضای بدن مثل دست و پا. (رک. «پندام» در معین و عمید.)
-
کلکل
واژهنامه آزاد
کَلْکَلْ:(kalkal) در گویش گنابادی یعنی بحث ، جدال. (رک کلکل و کل کل در دهخدا، معین و عمید)
-
همشیر
واژهنامه آزاد
هَمْشیْرَ:(hamshira) در گویش گنابادی یعنی کسانی که از یک مادر متولد شده و شیر خورده اند ، خواهر و برادر. (رک دهخدا و عمید)
-
اهاله
واژهنامه آزاد
اهاله: به معنی ( ریختن خاک ، خاک ریختن برچیزی مثل خاک ریختن دسته جمعی ازکناره های قبر بالای میت ) چنانچه درفرهنگ "عمید " نیز به همین معنی آمده است .
-
سقلابی
واژهنامه آزاد
(صفت نسبی؛ معرّب، مٲخوذ از فرانسوی) [sa(e)qlāb] از مردم سقلاب؛ اسلاو؛ منسوب به سقلاب، ناحیه ای در اروپای شرقی؛ صقلابی (قدیمی). (رک فرهنگ عمید)