کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقب افتاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دور افتاده
واژهنامه آزاد
مهجور
-
مهجور
واژهنامه آزاد
جدا مانده ، دور افتاده
-
بیفگند
واژهنامه آزاد
انداخت , افتاده شد
-
بی ادعا
واژهنامه آزاد
فروتن، افتاده، بی تصنع، بی تکلف، ساده
-
آوانسه
واژهنامه آزاد
(فرانسوی) پیشرفته، مترقی، ترقی کرده، پیش افتاده، جلوافتاده.
-
پرناک
واژهنامه آزاد
پِرناک، جوان بالغ و برومند ، نوزاد پرنده آماده پرواز ، دور افتاده و مهجور
-
لکنت
واژهنامه آزاد
لِکِنْتَ:(lekenta) در گویش گنابادی یعنی پاره پوره ، کهنه ، قدیمی شده ، از مُد افتاده
-
مستاق
واژهنامه آزاد
واژه ی مستاق همان واژه ی مصداق است که در میان مردم به اشتباه مستاق جا افتاده است
-
که پل
واژهنامه آزاد
کُه پَل - به معنای سنگ درشت اشاره به سنگی که از کوه غلط خورده و افتاده
-
زمی گیر
واژهنامه آزاد
زِمی گیْر؛ در گویش گنابادی یعنی پیر ، فرتوت ، کهنسال ، فلج شده ، افلیج، مریض و از پا افتاده
-
هوکاره
واژهنامه آزاد
آمیزه ای است از هو + کار عادت کرده به کاری - خوگرفته - معتاد ( در مفهوم خوب یا بد) در گویش لری و لکی کاربرد فراوان داشته و جا افتاده است
-
شهرآوری
واژهنامه آزاد
تمدن، همبودگری، شهرانجمن، یکجا نشینی انبوه، سامانگری شهری، پدیده ای تازه در شهرنشینی گسترده است که ساماندهی شده و قاتونمند، با همزیستی انبوه مردمان میباشد. و همواره در درازای تاریخ زندگی بشری استوار گشته و بر افتاده اند.
-
استجلو
واژهنامه آزاد
یکی از قبایل ترک در ایران- روستایی دور افتاده در شهرستان زنجان وجود دارد که همه ساکنین آن فامیلی شان استجلو میباشد که به شکل سنتی کشاورزی و دامداری میکنند و مردمانی پاک دل و ساده و مهمان نواز هستند
-
فطروس
واژهنامه آزاد
نام فرشته یا ملکی است که به علت کوتاهی درانجام وظیفه خداوند بالهای اورا شکست ودر جزیره ای دور افتاده ساکنش نمود اما بعد از تولد امام حسین وبه کمک جبرئیل پیکر خود را به قنداقه امام حسین مالید و شفا گرفت
-
چرچر
واژهنامه آزاد
چُرچُر= ریزش اندک آب. همچنین چُر:اَ لوله یِه چُری اُ میا» از لوله آب بسیار کمی می آید. کلمات هم خانواده:چُرَّه= سرازیر شدن مایعات و غیره را گویند. «دماغش چُرَّه بْ کُنَه» آب بینی اش سرازیر شده است. چُرچُرو= آنچه که آب از آن چکه می کند یا راه افتاده ا...