کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشایر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وار
واژهنامه آزاد
جایی برای زندگی کردن عشایر
-
بهون
واژهنامه آزاد
چادری که عشایر در آن سکونت می کنند
-
قاق
واژهنامه آزاد
(عشایر) نان خشک.
-
داوار
واژهنامه آزاد
چادر عشایر لر که از پشم بز درست می شد و از گرما و سرما جلوگیری می کرد و خانه ی مناسبی برای عشایر کوچ نشین بوده است.
-
جامان
واژهنامه آزاد
(عشایر) لباس بلند و گشاد و رنگین زنانه.
-
قاش
واژهنامه آزاد
جایی که گوسفندان را درفصل کوچ عشایر دران نگهداری میکنند
-
چلگه
واژهنامه آزاد
در زبان لکی به معنی چوبی است که عشایر با آن خیمه ی خود را مهار می کردند.
-
ایلما
واژهنامه آزاد
(ترکی) ماه ایل، کوچ عشایر. (کردی) قاصد، پیک، خبررسان.
-
ایلما
واژهنامه آزاد
(ترکی) ماه ایل، کوچ عشایر. || (کردی کلهری) قاصد، پیک، خبررسان.
-
گمبول
واژهنامه آزاد
به دست بافته های کاموا ای که اغلب عشایر برای تزئین به سیاه چادر آویزان میکنند و بیشتر آنرا در جشن ها و مراسمات شادی میبینیم .
-
تژگاه
واژهنامه آزاد
محل آتش کوچک،تش گاه، آتش گاه کوچک، روشنایی، عشایر لر روی تژگاه نان و غذای خود را آماده می کنند، تژگاه برای عشایر لر بسیار مقدس است چنانکه فقط در مرگ جوان و یا بزرگ قوم آب بر تژگاه می ریزند تا آتش و شعله خاموش گردد که نشانی باشد از خاموشی عمر فرد درگذ...
-
وزمکی
واژهنامه آزاد
(Vezmaki) نام کوه و دره ای در بخش سدۀ اقلید که ییلاق عشایر محسوب می شود و مبنایی برای راهنمایی کوه نوردان است، مثلاً می گویند:قبل از وزمکی، یا بعد از وزمکی.
-
البوغبیش
واژهنامه آزاد
(عربی) خانوادۀ سحرخیز؛ نام طایفه ای از عشایر عرب خوزستان. البوغبیش از ترکیب دو کلمۀ آل به معنی خاندان یا خانواده، و غبیش از ریشۀ غبشه به معنی صبحگاه تشکیل شده است.
-
اشوم
واژهنامه آزاد
شوارتس (1382) « اشوم » را در جنوب پارس باقیمانده زموم می داند. [2] واژه « زموم » جمع زومه می باشد که جغرافی نویسان به شکل «زُم » یا به صورت « رَم » به کاربرده اند. در نظام سنتی عشایر کوچنده ایران برای استفاده بهینه از مراتع سردسیری و گرمسیری دو تا...
-
فیاله
واژهنامه آزاد
نام گیاهی(علفی) چند ساله خوشبو و خوش عطر که در شمال شهرستان اندیمشک در کوههای چاونی و در فاصله 2000 متری از سطح دریا رشد میکند و عشایر محل از آن در ماست و دوغ جهت عطر و طعم آن استفاده می کنند در چهار محال بختیاری به خوشاریزه کوهستانی معروف است. نام ع...