کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عروسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
داوات
واژهنامه آزاد
عروسی
-
عروسون
واژهنامه آزاد
عروسی
-
طوی
واژهنامه آزاد
جشن عروسی، میهمانی، شادمانی.
-
دامات
واژهنامه آزاد
داماد. مردی که تازه زن گرفته و عروسی کرده - در لهجه گیلانی و مازندرانی می باشد.
-
دووجا
واژهنامه آزاد
دووجّا رفتن به معنی عروسی رفتن یا رفتن به جای شاد است جا آخر کلمه به معنی مکان و دووجّا به معنی عروسی و جای شاد وطرب انگیز میباشد هم معنی کلمه دووتی است
-
شب باج
واژهنامه آزاد
باجی بوده است که درشب عروسی ازدامادیاخانواده اش گرفته می شده است.بتدریج به شاباش تغییر یافته است.درسبزوار شایدهم جاهایی دیگررایج بوده است.
-
راحله
واژهنامه آزاد
وفا دار نسبت به عشق خود نام زنی که در روز عروسی با لباس عروس برای همراهی عشقش به صحرا کربلا رفته و به درجه بالای شهادت دست یافت
-
بداقی
واژهنامه آزاد
نام طایفه ی بزرگ در بخش شراء شهرستان خنداب استان مرکزی می باشد که رسوم و رسومات بسیاز زیبا در مراسم عروسی فرزندان ذکور خود برگزار می نمایند که موضوع یایان نامه ی به همین عنوان(مردم نگاری روستای استوه با مطالعه موردی رسومات ازدواج طایفه بداقعلی ) توسط...