کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هلفت
واژهنامه آزاد
عجله کردن زیاد در گویش یزدی
-
هله هل
واژهنامه آزاد
(لکی) عجله، شتاب، تندکاری.
-
رپه
واژهنامه آزاد
[به] رپَّه /reppa/ با دو، به سرعت، با عجله:«به رپَّه اومد» با عجله وارد شد، کلمات هم خانواده:رپِّش، رِپِّشت،
-
اشتو
واژهنامه آزاد
شتاب، عجله، دستپاچگی، سراسیمگی، تعجیل
-
اشتو
واژهنامه آزاد
(بروجنی) اُشتو؛ تند و سریع. (بهبهانی) اِشتو؛ عجله کردن.
-
دود
واژهنامه آزاد
دُوْدُ:(dowdo) در گویش گنابادی یعنی دویدن ، با سرعت زیاد حرکت کردن روی پاها ، عجله کردن
-
آرد کپیدن
واژهنامه آزاد
آرد را ربودن و بلعیدن به کسی که قبل از تهیه نان یا هر چیزه دیگه مواد اولیه را ببلعد. عجله در خوردن،آدم همیشه گشنه و فرصت طلب.