کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مانی
واژهنامه آزاد
ضمیر.
-
فرانام
واژهنامه آزاد
ضمیر.
-
ت
واژهنامه آزاد
تُ:(to) در گویش گنابادی یعنی تو، ضمیر دوم شخص مفرد
-
ارابه
واژهنامه آزاد
ریشۀ کلمۀ ارابه از زبان ترکی است که به صورت آرابا، مرکب از آرا+با تلفظ می شود. "آرا" به معنی فاصله، و "با" ضمیر و به معنی فاصله پیماست. از کلمۀ آرا بسیاری کلمات و اسم ها ساخته شده، همانند آرال، اسم دریاچه؛ و آران، اسم مکان در قفقاز جنوبی؛ و آراماغ، ب...
-
بایوه
واژهنامه آزاد
۱- از آنجا که منشأ کلمه زبان کردی و یک واژۀ ترکیبی محلی کردی است، لذا چنین (بایه وه) نوشته میشود. [با + ی + ه + وه] که هرکدام آوا و اشاره و معنی خاصی داشته و در ترکیب، اسم مکان خاصی را تعریف می کنند. [با]= باد(درزبان فارسی) + [ی]=ضمیر ساییده شده لهجه...
-
مهرمن
واژهنامه آزاد
مهرمن:Mehrman ترکیب دو واژه مهر + بهمن مهر:Mehr دوستی و محبت – رحم، شفقت– آفتاب – نام روز شانزدهم از هر ماه خورشیدی مهر MEHR:رحم، شفقت و محبّت (برهان قاطع) … پ ن – ص ۱۹۳۳۵ ، لغتنامه دهخدا – در سانسکریت Mitra، در اوستا و فارسی باستان Mithra، در پهلوی ...
-
ری را
واژهنامه آزاد
ری را به معنی زن می باشد. || مطابق یک افسانه قدیمی در شمال بانویی است که باعث زیبایی جنگل های مازندران می شود. || نوعی باران در شمال است. || نام قدیمی شهر بابل بوده است. || ری را، در زبان مازندرانی به معنای "هان!" ، "آگاه باش!" ، "بیدار باش!" و...