کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیب رو به مشرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کانیوو
واژهنامه آزاد
(عمران و شهرسازی) جدول آب رو؛ جدول شیب دار پیش ساختۀ بتنی، به شکل حرف v ولی با شیب بیشتر، برای هدایت و انتقال آب باران و آب های سطحی.
-
حتکن
واژهنامه آزاد
[حُ کَ] دهستان زیبایی در مشرق شهرستان زرند کرمان، با مرکزیت روستایی به همین نام.
-
فشیلن
واژهنامه آزاد
آب رو به جلو
-
غلتید
واژهنامه آزاد
رو به خود چرخیدن
-
خراسان
واژهنامه آزاد
به زبان و رسم الخط کُردی:خور هه لسان (خور هَلسان) به معنای برآمدن آفتاب می باشد. همان مشرق.
-
آتیستان
واژهنامه آزاد
نوعی لباس زنانه (به زبان کردی)، دریچه ای رو به نوآوری
-
نشیب
واژهنامه آزاد
نشیب مفهومی پست در مقابل فراز ، فراز یعنی اوج ، رو بلندی ، صعود - پس معنی نشیب نزول و رو به افول و رو به پایین است . ( زاغ را میل کند دل به نشیب عمر بسیارش از آن گشته نصیب ) از " عقاب " خانلری ، که در اینجا معنی " پایین دستها " میدهد
-
هاون
واژهنامه آزاد
(ترکی) زیر. || تاو به معنی رو؛ متضاد هاون.
-
مقید
واژهنامه آزاد
خجالتی - کم رو - سر به زیر - با حیا
-
استحکامات
واژهنامه آزاد
موانعی که در هنگام جنگ رو به روی دشمنان می سازند
-
آسان رو
واژهنامه آزاد
واژه پیشنهادی به جای آسانسور
-
مرورگر
واژهنامه آزاد
کاوشگر جستجوگر یاونده تار تارو:رفتن به تار؛ تار + رو
-
ورتاج
واژهنامه آزاد
گل سرخی که همیشه رو به آفتاب دارد
-
مهراد
واژهنامه آزاد
به چهار معنی بیان می شود مِه راد = بخشنده بزرگ ، جوانمرد مِهر اد = "مهر" به معنای خورشید و "اد" پسوند اسم فارسی است در مجموع به معنای خورشید مِهر راد = ( یک "ر" به قرینه حذف میشود ) به معنای خورشید بخشاینده یا بخشنده مانند خورشید مَه راد = بخشنده زیب...
-
نیرشید
واژهنامه آزاد
بر وزن خورشید و مهرشید مرکب از نیر به معنای درفشان . رخشان . درخشنده . درفشنده . مضی ٔ. رخشنده . مشرق و شید به معنای درخشان و روشنایی