کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَوَق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شوق
واژهنامه آزاد
خوشحالی
-
واژههای همآوا
-
شوق
واژهنامه آزاد
خوشحالی
-
جستوجو در متن
-
هل هله
واژهنامه آزاد
فریاد از سر شوق ـ هیاهو - جنجال با فریاد
-
زوفان
واژهنامه آزاد
نشاط اور-شادی بخش. (اسم پسر) کسی که پر شور و شوق است
-
زوفان
واژهنامه آزاد
نشاط اور-شادی بخش. (اسم پسر) کسی که پر شور و شوق است
-
تنگله
واژهنامه آزاد
(لری بهمئی) تِنگِله؛ جهیدن و پریدن و دویدن از شوق وخوشحالی.
-
وحرف
واژهنامه آزاد
وَحَرْف:(waharf) در گویش گنابادی یعنی شوق سخن گفتن را در کسی برانگیختن ، زیرِ زبان کشیدن ، از کسی حرف کشیدن، مشغول و سرگرم کردن کسی با سخن
-
مهرشاد
واژهنامه آزاد
مهر به معنای خورشید است. شاد هم به معنای شادی شوق و شعف است. و در کل دو معنی دارد 1-خورشید شاد 2-به معنای خورشید تابان و نورانی
-
ایوار
واژهنامه آزاد
غروب خورشید. تنها واژه کاربردی که هنوز هم در میان بیشتر اقوام کرد و لر و بخشی از پارسها در همدان استفاده می شود. چنانچه در غزل شیخ بهایی می فرماید: اتش به جانم افکند شوق لقای دلدار ازپای رفت صبرم ای ناقه پای بردار ای ساربان خدا را پیوسته متصل دار ای...