کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمار 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سالنما
واژهنامه آزاد
تقویم ، گاه شمار ، روزشمار
-
حساب آوردن
واژهنامه آزاد
به شمار آوردن، پنداشتن، تلقی کردن
-
لازم
واژهنامه آزاد
بکار. ز هر چش ببایست و بودش بکار / بدادش همه بی مر و بی شمار (فردوسی).
-
گردان
واژهنامه آزاد
در ارتش استفاده می شود و که شمار سربازان آن بین 300 تا 1300 نفر می باشد و از 2 تا 6 گروهان تشکیل می شود.
-
پادوس
واژهنامه آزاد
یک درخت برگریز است و طول درخت بین ۸ تا ۱۶ متر است.یکی از انواع ساکورای خودرو نیز به شمار می رود.
-
سولاریوم
واژهنامه آزاد
سولاریوم:دستگاهی که با انتشار پرتو ی فرابنفش باعث تیره و برنزه شدن پوست بدن میشود از لوازم آرایشی به شمار می آید
-
تکواره ای
واژهنامه آزاد
سبکی از شعرکوتاه، معادل پارسی هایکوی ژاپنی. تکواره ای شعری نمایشی است و فقط از نظر مفهومی هایکو به شمار می رود و نه دستوری .
-
قلندر
واژهنامه آزاد
- قلندر، (به گفته منابع قدیم و جدید، واژهٔ قلندر از کلمه ترکی قال (به معنی پاک و پاک سرشت) گرفته شده است .شمار اندکی نیز آن را از ریشهٔ فارسی «کلانتر» (به معنی بزرگتر و کهتر) دانسته اند.
-
پرولتاریا
واژهنامه آزاد
کارگرانی که مالک هیچ وسیله ی تولیدی نیستند و نیروی کار خود رابرای تامین زندگی می فروشند. پرولتاریا طبقه ای ست که «مولد ارزش» به شمار می رود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمی برد.
-
لران
واژهنامه آزاد
لُران، لُرها. لُر نام قومی ایرانی است که در باختر و جنوب باختری ایران زندگی می کنند. گویش های زبان لری نزدیک ترین گویش های ایرانی به زبان فارسی اند و از نوادگان فارسی میانه به شمار می روند.
-
کرچگان
واژهنامه آزاد
روستایی بزرگ واقع در 67 کیلومتری جنوب غربی اصفهان،کرچگان جزءاراضی فلات مرکزی ایران به شمار میرود. این منطقه جزء ارتفاعات غربی و جنوب غربی اصفهان و از جمله پایکوه های زاگرس محسوب می شود. در لغت نامه علی اکبر دهخدا مشاهده می شود که کلمه کرچ به معنای آب...
-
حساب
واژهنامه آزاد
حخس+آب = حساب ، حخساب - هساپ حخس haxs=شمردن count اَحخسته ahaxsta = ناشمرده | a+haxs+ta=نا+شمار+ده پسوند اب/آپ همتای able = شدنی، ساختنی حخس (اوستایی) شمارش - شمردن افتادن خ از واژگان اوستایی در نخسب-نسب-نصب و چخشم-چشم نیز دیده می شود.
-
میاب
واژهنامه آزاد
میاب ( miyab ) می:مُتَبرِّک، آسمانی، پربرکت - آب:آب - میاب نام روستایی است در آذربایجان شرقی، بخش مرکزی شهرستان مرند، دهستان هرزندات شرقی ودر محدوده پناهگاه حیات وحش معروف کیامکی. گذشته از کمی یا زیادی آب، شمار چشمه هایش، افزون و فراگیر است.
-
رهط
واژهنامه آزاد
رَه٘ط؛ نوعی از چندهمسری که پیش از نهادینه شدن اسلام، در جزیرة العرب مرسوم بود. زنان این حق را داشتند که با چند مرد ازدواج کنند، و شمار این مردان کمتر از ده نفر بود. در صورتی که چنین زنی باردار می شد، این حق را داشت که پس از تولد فرزند، هر یک از این م...
-
جماییدن
واژهنامه آزاد
(واژۀ ساختۀ کاربران) (Jamaaiydan) گرد هم جمع شدن؛ اجتماع کردن. ج.م.ع، از ریشۀ پارسى«جَم، جُم» به دست آمده است. از این رو با گستردن این ریشه به روش پارسى، می توان به شمار فراوانى اژ ستاک ها و واژگان نوین دست یازید. جمینیدن:مجموعه تشکیل دادن؛ جمینه:مجم...