کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرق
واژهنامه آزاد
شِرَقْ (sheragh) در گویش گنابادی صدای برخورد اعضای بدن در هنگام کتک کاری یا ضربه خوردن را گویند ، چسپیدن ضربه ، اثر کردن ضربه ای که زده شده
-
واژههای مشابه
-
شعاع شرق
واژهنامه آزاد
به معنای ظهور کننده از شرق، پرتوی از شرق، کنایه از خورشید. شعاع:پرتو ؛ شرق:محل بیرون آمدن خورشید
-
شرق دور
واژهنامه آزاد
کشورهای شرق آسیا مانند چین کره و زاپن
-
جستوجو در متن
-
مستشرقان
واژهنامه آزاد
شرق شناسان
-
مستشرقین
واژهنامه آزاد
شرق شناسان.
-
سیفتال
واژهنامه آزاد
زنبور به زبان شرق گیلان
-
چوچار
واژهنامه آزاد
مارمولک - به زبان شرق گیلان
-
زاک
واژهنامه آزاد
فرزند - اصطلاح شرق گیلان
-
لاکو
واژهنامه آزاد
دختر - اصطلاح شرق گیلان
-
ریکه
واژهنامه آزاد
پسر - اصطلاح شرق گیلان
-
کوشتای
واژهنامه آزاد
کوچک - اصطلاح شرق گیلان
-
پامادور
واژهنامه آزاد
گوجه - اصطلاح شرق گیلان
-
جزه
واژهنامه آزاد
نام روستایی در شرق اصفهان.