کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخ به شاخ شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بشمه، برگه
واژهنامه آزاد
به لبه ی بیرونی پشت بام خانه های گلی قدیمی گویند که از ترکیب چوب، ساقه های گندم و شاخ و برگ درختان و گل ساخته می شود-آبچیک
-
گرتوپ
واژهنامه آزاد
(بلوچی؛ فنوج) گِرتوپ؛ نوعی خانۀ محلی گِرد در جنوب سیستان و بلوچستان، عمدتاً در شهرستان فنوج، که مصالح آن شاخ و برگِ نخل، خاک و نوعی درخت وحشی به نام داز است.
-
شهاز
واژهنامه آزاد
لغت ترکی عشایر ترک قشقائی به بز نر پیشرو گله شهاز می گویند بز نر پنچ ساله به بالا که بخاطر شاخ ها و موهای بلندش زیبائی خاصی دارد و کل گله گوسفند از پشت سر او حرکت می کنند و چون سن او از همه گله بیشتر است همه مسیر های حرکت گله را می شناسد و به چوپان ...
-
ترامی
واژهنامه آزاد
(فقه) بر وزن تراضی در لغت به معنی منجر شدن و منتهی شدن سلسله علل به نتیجه ای است، و نیز به معنی تتابع و پی در پی آمدن و افزوده شدن است.
-
پشینگ
واژهنامه آزاد
پاشیده شدن و پرت شدن مایعات به اطراف
-
رس شدن
واژهنامه آزاد
ر (به ضمه) درگویش خراسان جنوبی، پنهان شدن
-
محرز شدن
واژهنامه آزاد
ثابت شدن، به اثبات رسیدن.
-
محظوظ شدن
واژهنامه آزاد
بهره مند شدن، برخوردار شدن، از مادۀ حظّ به معنای بهره، سهم، قسمت و فایده.
-
ویدئو
واژهنامه آزاد
فرانگاره (معادل کلمه Video ) برگرفته از نگاره به معنای تصویر و اضافه شدن « فرا» به معنای بیشتر شدن و افزوده شدن در جمع « فرانگاره »
-
تکامل
واژهنامه آزاد
فرآیش،روند فرا آمدن به سوی خوبتر شدن ، فرشدن و فرآمدی به سوی بهتر و کاملتر شدن
-
درانی
واژهنامه آزاد
در زبان کردی به معنی پاره شدن، تکه تکه شدن. نوعی نمک در افغانستان.
-
زابراه
واژهنامه آزاد
زابِراه شدن در گویش گنابادی یعنی ول ماندن ، بیرون رانده شدن از خانه ، رها کردن ، مجبور به تغییر محل سکنا شدن، بی خانمان شدن
-
گولو
واژهنامه آزاد
جا به جا شدن .. چرخیدن
-
رژیان
واژهنامه آزاد
اغشته شدن به نور
-
به وجد آمدن
واژهنامه آزاد
شاد شدن