کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دیلق
واژهنامه آزاد
سیاهی ، سیاهی شب ، ظلمات ،...
-
کهبا
واژهنامه آزاد
ناقه کهبائ ماده شتر سپید به تیرگی مایل و یا سیاه و یا تیر. مایل به سیاهی
-
سادانه
واژهنامه آزاد
سا درعربی به معنیه سیاهی و دانه لغت فارسی اینگونه میشود برداشت کرد سیاه دانه
-
قزانقره
واژهنامه آزاد
روستایی در استان کردستان ، شهرستان بیجار ، بخاطر کوه سیاهی که کنار روستا به شکل دیگ سیاه است نام روستا را قزانقره گذاشته اند ،در ترکی به معنی دیگ سیاه است
-
خزوک
واژهنامه آزاد
(شیرازی) خَزوک؛ سوسک. || کَدو: خَزوک سرخرنگ حمام. (در شیراز، کدوی خوردنی را کودو تلفظ می کنند.) || خَزوک چسو: سوسک سیاهی است که از خود بوی بدی منتشر می کند. || تاق تاقک: خزوک مانند کوچک و قهوه ای رنگی است که چون بدن آن را بگیرند، با تکان دادن سر، صدا...
-
بطاقه
واژهنامه آزاد
بطاقة. [ ب ِ ق َ ] (ع اِ) سیاهی چشم . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). حدقه . (یادداشت مؤلف ). || پاره ٔ کاغذ که بر آن رقم قیمت نوشته میان طاقه گذارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ورقه و رقعه ٔ خرد که بر جامه آویزند و قیمت ب...