کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکه به زر زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هوک زدن
واژهنامه آزاد
این لغت به معنی سک سکه کردن است که دربرخی شهرهاوروستاهای خراسان جنوبی ازجمله بشرویه ورقه بکارمی برند
-
قفایی
واژهنامه آزاد
ضربه زدن به پشت گردن، پشت گردن زدن، سيلي زدن
-
مطاعنت
واژهنامه آزاد
نیزه زدن با کسی/ به کسی نیزه زدن
-
بل
واژهنامه آزاد
(گلستان و خراسان) برق زدن؛ چنانکه بَلبَلی گوش به کسی می گویند که گوشش دائم به دید می آید. بل زدن هم به معنی برق زدن است.
-
مخ زدن
واژهنامه آزاد
1. به سر کسی یا چیزی زدن ، به درون چیزی زدن 2. کسی را گول دادن یا قانع کردن (اصطلاح عامیانه) ، گیج کردن ، بر مغز و تفکر کسی مسلط شدن
-
لال
واژهنامه آزاد
لال به کسی گفته می شود که توانایی حرف زدن ندارد .(ناتوان از حرف زدن)
-
جل زدن
واژهنامه آزاد
ظاهرا به معنی «زُل زدن» است. البته در شعر مشهور عماد خراسانی به کار رفته است.
-
لفتة
واژهنامه آزاد
به معنی گریز زدن به اتفاقی (توجه کردن به موردی)
-
کنسل کردن
واژهنامه آزاد
به هم زدن.
-
ورزوگاو
واژهنامه آزاد
گاونرکه برای شخم زدن به کارگرفته می شود
-
شه شم
واژهنامه آزاد
شه شِم در زبان مازندرانی به معنای سوت زدن است.
-
شکم را صابون زدن
واژهنامه آزاد
به خود وعده خوش(خوب) دادن.
-
بشنیج
واژهنامه آزاد
محل بش زدن به معنای ترمیم لوازم سفالی وچینی
-
چرو
واژهنامه آزاد
اسمی کردی، به معنی جوانه، رویش، شکوفه زدن، نو شدن.
-
شایلان
واژهنامه آزاد
به زبان ترکمنی لباس نو پوشیدن تیپ زدن