کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ثرما
واژهنامه آزاد
حرارت
-
جستوجو در متن
-
سرمایش
واژهنامه آزاد
عمل یا فرآیند تولید سرما.
-
کشمازگ
واژهنامه آزاد
سرما خوردگی شدید
-
برودت
واژهنامه آزاد
سردی، سرما، خنکی.
-
لودگه
واژهنامه آزاد
(بختیاری) لَودَگه؛ از شدت سرما لرزیدن لب و دندان.
-
جاج
واژهنامه آزاد
سیخ شدن موی بدن (می تواند از ترس یا خشم باشد و یا عملی دفاعی در مقابله با سرما است)
-
آلوارس
واژهنامه آزاد
یکی از روستاهای شهرستان سرعین واقع در استان اردبیل، به معنی دربرگیرندۀ سرما.
-
خنک
واژهنامه آزاد
(گنابادی) خُنُکْ؛ بی مزگی،کار زشت، بی تربیتی. || سرما، سردی هوا.
-
ذق
واژهنامه آزاد
ذِقْ:(zegh) در گویش گنابادی یعنی سوزش ، خارش ، سرما
-
ثوم
واژهنامه آزاد
سرما ، باد و سرمای شدید (از واژگان زبان اچمی(لاری) در مناطق جنوب فارس)
-
کرژگه
واژهنامه آزاد
با کسر ( ک ) و فتح (گ ) در گوشه ای نشستن و از سرما در خود پیچیدن -اصطلاح کردی کلهری
-
داوار
واژهنامه آزاد
چادر عشایر لر که از پشم بز درست می شد و از گرما و سرما جلوگیری می کرد و خانه ی مناسبی برای عشایر کوچ نشین بوده است.
-
دروشیدن
واژهنامه آزاد
(پهلوی) دِروشیدَن، دِرَفشیدَن؛ لرزیدن از ترس یا سرما. (دروشیدن ویژه جاندار است، مثلاً برای زمین لرزه به کار نمی رود.)
-
بادخوره
واژهنامه آزاد
بادخوره [گویش همدانی]:پرستو ، چلچله ، پرنده ای با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه ، که در فصل سرما به مناطق گرمسیر مهاجرت می کند.(فرهنگ فارسی معین)