کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سد کیس
واژهنامه آزاد
قوس قزح، رنگین کمان.
-
جستوجو در متن
-
embarkment dam
واژهنامه آزاد
سد خاکی، سد خاکی و سنگریزه ای
-
مانع
واژهنامه آزاد
سدّ راه.
-
باراژ
واژهنامه آزاد
سد
-
سیصد
واژهنامه آزاد
سه سد.
-
سیصد
واژهنامه آزاد
سسد، سه سد.
-
دم
واژهنامه آزاد
به معنی سد کردن مانع شدن
-
پهپاد
واژهنامه آزاد
هبیس (هَ.بی.س.). سرنامِ (آکرونیم) هواپیمای بی سرنشین است. درود. واژۀ پیش نهاده سَد در سَد پارسیست. (هدایت تازیست). پاس.
-
اوگیر
واژهنامه آزاد
اُوْگیْر:(ougir) در گویش گنابادی یعنی بند کشاورزی ، سَدْ ، فراگیر ، استخر
-
ملک آباد
واژهنامه آزاد
نام یکی ازکوچکترین دهستان های روستای بیرگان در شهرستان کوهرنگ واقع در استان چهارمحال وبختیاری است که تاچند سال دیگر به علت احداث سد به زیراب خواهد رفت.
-
من را سوار کن جانم
واژهنامه آزاد
محل سوار شدن، نام ایستگاه ورود و خروج مسافران در ناحیۀ بالادست سدّ زاینده رود.
-
بازدادن
واژهنامه آزاد
سد کردن، مانع شدن، گرفتن توان باز دادن ره نره دیو/ ولی باز نتوان گرفتن به ریو؛ سعدی (بوستان)
-
بند عضدی
واژهنامه آزاد
بند یا سد معروفی که عضدالملک بویه در فارس ایجاد نمود و به بند عضدی یا بند امیر معروف گردید.
-
دم
واژهنامه آزاد
دم زدن در گرگان بمعنی بند زدن جلوی آب یا جلوی کار را گرفتن برای نفس گیری- دم بزن یعنی بایست ودرکارآبیاری یعنی جلوشو بند بزن سد کن