کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ابتدا به ساکن
واژهنامه آزاد
شروع کلمه بی حرکت و با ساکن؛ بی مقدمه و ناگهانی.
-
جستوجو در متن
-
ایستا
واژهنامه آزاد
ساکِن.
-
دیار
واژهنامه آزاد
ساکن صومعه
-
لهک
واژهنامه آزاد
(ل مفتوح ، ه ساکن، ک ساکن) نام قوم ایرانى که عمدتاً در غرب کشور ساکن اند؛ زبان این قوم بازمانده از پارسى باستان (مادى و پهلوى) است که به اختصار مى توان گفت حد فاصل لرى و کردى است .
-
ایدر
واژهنامه آزاد
یکی از طایفه های ایل بزرگ قشقایی ساکن در بروجن
-
ماپوچه
واژهنامه آزاد
از اقوام سرخپوست شیلی که عمدتا در شیلی ساکن هستند.
-
سپهوند
واژهنامه آزاد
از طوایف ایل بزرگ بیرانوند ساکن خرم اباد.
-
متاجی
واژهنامه آزاد
منصوب به قوم متج ،نام قومی ساکن در کجور مازندران
-
چگینی
واژهنامه آزاد
یکی از طوایف ایل قشقایی می باشد که در استان فارس ساکن هستند
-
خرزه ی دماغ
واژهنامه آزاد
خ فتحه ر ساکن ز فتحه /کسره
-
الیما
واژهنامه آزاد
ار اقوام باستانی ساکن در کهکیلویه و بویر احمد فعلی
-
کت
واژهنامه آزاد
کت:ضمه روی کاف و ت ساکن- به معنی سوراخ = شکاف-درز
-
روچ
واژهنامه آزاد
خزیدن. کلمه ای مشترک بین ژرمن های ساکن آلپ و کرمانی های جنوب خطۀ پارس.
-
ایل سرخی
واژهنامه آزاد
یکی ازایلات فارس است که درمنطقه کوهمره سرخی ساکن می باشند ومتشکل از شش طایفه است