کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیر در رو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دو چهار
واژهنامه آزاد
روبرو، دچار - دو چهار شدن با کسی: با کسی رو در رو شدن
-
خروج
واژهنامه آزاد
در رو
-
نشیب
واژهنامه آزاد
نشیب مفهومی پست در مقابل فراز ، فراز یعنی اوج ، رو بلندی ، صعود - پس معنی نشیب نزول و رو به افول و رو به پایین است . ( زاغ را میل کند دل به نشیب عمر بسیارش از آن گشته نصیب ) از " عقاب " خانلری ، که در اینجا معنی " پایین دستها " میدهد
-
استحکامات
واژهنامه آزاد
موانعی که در هنگام جنگ رو به روی دشمنان می سازند
-
منهول
واژهنامه آزاد
آدم رو ، سوراخی که امکان وارد شدن انسان در آن باشد
-
یامن
واژهنامه آزاد
کسى که اعمالش رو در روز قیامت به دست راستش مى کیره
-
یامن
واژهنامه آزاد
کسى که اعمالش رو در روز قیامت به دست راستش مى کیره
-
یامن
واژهنامه آزاد
کسى که اعمالش رو در روز قیامت به دست راستش مى گیره
-
اوقات تلخ
واژهنامه آزاد
اوْقاْت تَلِخ:(ouwghattalekh) در گویش گنابادی یعنی اخمالو ، عبوس ، ترش رو ، ناراحت ، عصبانی
-
قوزای
واژهنامه آزاد
(ترکی) دامنۀ رو به شمال کوه که آفتاب گیر نیست. جایی که آفتاب به آن نمی تابد و در سایه قرار می گیرد.
-
آمرد
واژهنامه آزاد
آمرد = نام باستانی رودخانه طالقان میباشد ,این رودخانه امروزه در طالقان بنام شاهرود یا شه رو نامیده میشود.
-
شطاح
واژهنامه آزاد
شِطاْح (shetah) در گویش گنابادی یعنی خونگرم ، اجتماعی ، پُرْ پُز ، بسیار زیبا، خنده رو، خوشگل ، خوش اندام ، خوش لباس ، مهربان و جذاب
-
هن
واژهنامه آزاد
هُنْ:(hon) در گویش گنابادی یعنی اشاره کردن ، با ایماء و اشاره نشان دادن || هِنْ:(hen) در گویش گنابادی یعنی هستند ، اینجا رو نگاه
-
مهراد
واژهنامه آزاد
به چهار معنی بیان می شود مِه راد = بخشنده بزرگ ، جوانمرد مِهر اد = "مهر" به معنای خورشید و "اد" پسوند اسم فارسی است در مجموع به معنای خورشید مِهر راد = ( یک "ر" به قرینه حذف میشود ) به معنای خورشید بخشاینده یا بخشنده مانند خورشید مَه راد = بخشنده زیب...
-
خورتاب
واژهنامه آزاد
جنوب، خورشیدتاب، بَتَو، بَتاب، جانب و سویی از زمین که خورشید از برآمدن تا فرورفتن در بیشترین هنگام بر آن سوی تابیده می شود، بویژه در کوههایی که یک سویش رو به جنوب یا خورتاب باشد. وازگونه و مقابل شمال یا نَسا یعنی جانب و سویی که خورشید به آن سو کمتر ب...