کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زندهگور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گور
واژهنامه آزاد
گورخر؛ نوعی حیوان چهارپا که بدنش خط های سیاه و سفید دارد؛ بهرام گور برای شکار آن به چراگاه های معروف شهرستان خرامۀ فارس در روستای گورگیر سفر می کرده است. معنای رایج تر آن، قبر و آرمگاه مردگان است.
-
زنده سرایی
واژهنامه آزاد
بدیهه سرایی، درجاگویی، درجاسرایی، ناگاه و نااندیش سرایی، زودسرایی، زود گویی.
-
فسیل زنده
واژهنامه آزاد
فسیل جانداری که هنوز منقرض نشده است. (زیست شناسی,زمین شناسی)
-
زنده پیلی
واژهنامه آزاد
فیل قوی هیکل
-
سر زنده
واژهنامه آزاد
شوخ.
-
که گور
واژهنامه آزاد
نام گیاهی است که درمناطق غربی شهر بشرویه اطراف رقه در خراسان جنوبی می روید و می گویندکه برای دردپا و دردکمر مفید است
-
کح گور
واژهنامه آزاد
گیاهی است که درمناطق کوهپایه شهرستان بشرویه اطراف دهستان رقه می روید وبرای درد پا وکمردردمفیداست این گیاه رامی توان بصورت دمنوش استفاده کرد
-
جستوجو در متن
-
زنه و چال
واژهنامه آزاد
(لری؛ خرم آباد) زِنَه و چال؛ زنده به گور.