کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمانپا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پا پا راتزی
واژهنامه آزاد
تبلیغات
-
زمان سنج
واژهنامه آزاد
نوعی ساعت، معادل فارسی تایمر
-
زمان بند
واژهنامه آزاد
شخص یا ماشینی که زمان انجام کار را، برای استفادۀ بهینه از آن، سازماندهی می کند.
-
دوآل پا
واژهنامه آزاد
آدم قدبلند پادراز/ لنگ دراز
-
پا شدن
واژهنامه آزاد
[شُ دَ] ایستادن.
-
پا افتادن
واژهنامه آزاد
شرایط و فرصت فراهم گشتن
-
رد پا
واژهنامه آزاد
اثر و نشانه های بلقی مانده
-
تیز پا
واژهنامه آزاد
شِتابَنده، سَریع.
-
پا انداز
واژهنامه آزاد
قَوّاد.
-
پا بر جا
واژهنامه آزاد
استوار
-
پا به رکاب
واژهنامه آزاد
آماده
-
پا دراز کردن
واژهنامه آزاد
پا دراز کردن کنایه از آسوده خاطر شدن از بابت چیزی. شاهد:به چیزی که باشد دلم را نیاز// کنم دست از آن کوته و پا دراز (خواجوی کرمانی؛ همای و همایون)
-
استخوان ساق پا
واژهنامه آزاد
درشت نی
-
پا به رکاب
واژهنامه آزاد
مهیای رفتن، آمادۀ حرکت.
-
کودکی در بر، قبائی سرخ داشتروزگاری زان خوشی خوش میگذاشتهمچو جان نیکو نگه میداشتشبهتر از لوزینه می پنداشتشهم ضیاع و هم عقارش می شمردهر زمان گرد و غبارش می سترد
واژهنامه آزاد
کودکی در بر، قبائی سرخ داشت روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت همچو جان نیکو نگه میداشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش هم ضیاع و هم عقارش می شمرد هر زمان گرد و غبارش می سترد از نظر باز حسودش می نهفت سرخیش میدید و چون گل میشکفت گر بدامانش سرشکی میچکید طفل خرد...