کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پیس
واژهنامه آزاد
کثیف، زشت
-
ugliness
واژهنامه آزاد
زشتی، زشت بودن.
-
ارنبوت
واژهنامه آزاد
به موجود زشت روی یا صورتی زشت داشتن می گفتند. در قدیم گویا به موجودی می گفتند با جثۀ یک بز و چهره ای بسیار زشت و بدنی پشمالو که شکل میمون داشته.
-
نوموس
واژهنامه آزاد
زشت، ضایع، مسخره
-
بریخ
واژهنامه آزاد
زشت و چهره خوبی نداشتن
-
awkward
واژهنامه آزاد
زشت،بی لطافت،غیراستادانه،
-
نخش
واژهنامه آزاد
(مازنی) زشت، بد، کثیف.
-
بدگل
واژهنامه آزاد
(لکی) [badgel] زشت،نازیبا، ناپسند.
-
لیش
واژهنامه آزاد
"لیش "در زبان بختیاری به معنی زشت میباشد
-
لیش
واژهنامه آزاد
به لری بختیاری به معنای زشت و بد و آلوده است
-
عنتر
واژهنامه آزاد
عنْتَرْ:(antar) کریه المنظر ، زشت روی ، بَدگِل
-
خنک
واژهنامه آزاد
(گنابادی) خُنُکْ؛ بی مزگی،کار زشت، بی تربیتی. || سرما، سردی هوا.
-
دژفرنود
واژهنامه آزاد
مغلطه، مغالطه، سفسطه فرنود (برهان و دلیل) + پیشوند اوستایی دُژ یا دُش که واورنه و زشت و بد معنی میدهد
-
بیگه شدن
واژهنامه آزاد
گذشتن،تمام شدن،شب شدن. سال،بیگه گشت،وقت کشت نه / جز سیه رویی و فعل زشت نه مولوی
-
ادبار
واژهنامه آزاد
(بادبری) ادبار، عدبار، عه د بار، ادبار؛ بد، به معنی زشت و ناپسند، خراب و بد. بیله ادبار یعنی اقوام بد.