کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریز
واژهنامه آزاد
نام پیشین زرین شهر مرکز شهرستان لنجان استان اصفهان
-
واژههای مشابه
-
ریز ریز کردن
واژهنامه آزاد
رتم.
-
وی ریز
واژهنامه آزاد
(گیلکی) برخاستن. در گویش عامیانه یعنی پاشو. تلفظ آن:vi riz
-
سین ریز
واژهنامه آزاد
سیْنِ رِیْز (sinereiz) در گویش گنابادی یعنی گردن بند ، گردن آویز
-
جستوجو در متن
-
اتمیزه کردن
واژهنامه آزاد
(اَ تٌ) ریز ریز کردن ، (مایعات) تبدیل به پودر کردن ، مرکب از اتم یا ذرات ریز کردن
-
میکروفیش
واژهنامه آزاد
ریز برگه
-
دانک به فتح ن و سکون ک
واژهنامه آزاد
جوشهای ریز روی صورت
-
بینجاتون
واژهنامه آزاد
خرد کردن - ریز کردن، benjaton
-
پروشه
واژهنامه آزاد
دانه های ریز برف
-
جینگیلی
واژهنامه آزاد
به چیزهای ریز و بامزه گویند.
-
ژیلا
واژهنامه آزاد
باران ریز - جمعیت - گروه -
-
زرورد
واژهنامه آزاد
zarevard؛ دانه هاى ریز وسط گُل.
-
نارین
واژهنامه آزاد
(ترکی) ریز و کوچک.