کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رِند و حقه باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رند
واژهنامه آزاد
خوب ، باارزش ، گرانبها
-
جستوجو در متن
-
حقه باز
واژهنامه آزاد
چاچول باز.
-
جلب
واژهنامه آزاد
(جَلَب) حقه باز کلاهبردار
-
شامورتی
واژهنامه آزاد
1. در لفظ ارمنی دشنام است. 2. جعبه ی مخصوص شعبده بازان و معرکه گیران 3. حقه بازی 4. ظرفی با سوراخی چند در اطراف محتوی آب که اگر شعبده باز خواهد آب آن بیرون ریزد واگر نخواهد بیرون نمی ریزد
-
هفت خط
واژهنامه آزاد
کسی که بی اندازه حقه باز است. در گذشته جام شراب هفت خط داشت که میزان شراب را تعیین می کرد و هر کس که تا خط هفتم آن را می نوشید، توانایی خود را نشان می داد .
-
بافور
واژهنامه آزاد
وسیله ای سه تیکه از چوب و حقه سفالی که بوسیله مهره بهم متصل می شوند و جهت مصرف تریاک همراه با زغال سرخ است
-
گیسو گشادن
واژهنامه آزاد
باز کردن گیسو و مو - ریختن گیسو در روی شانه - باز کردن و چرخش گیسو در هوا
-
آب باز
واژهنامه آزاد
به اشخاصی که به صورت خاص و کامل با آب سر و کار دارند آب باز میگویند
-
ارقه باز
واژهنامه آزاد
بدجنس و زرنگ
-
تیغ باز
واژهنامه آزاد
از القاب و پیشه های دوره عباسی. پهلوان
-
یک کش
واژهنامه آزاد
به فتح ی و سکون ک ،فتح ک :یک دنده و لج باز
-
آب باز
واژهنامه آزاد
آب باز - ab baz - حشره ای که روی سطح آب به آسانی حرکت می کند و نام علمی آن "Hydrometra" می باشد. در انزلی این لغت به معنی شناگر است.
-
ساعد سلطان
واژهنامه آزاد
روی ساعد پوششی می کشند که باز ها روی آن می نشینند. برای این است که پنجه های باز به دست و لباس آسیبی نرساند.
-
بازوند
واژهنامه آزاد
بازوَند نام یکی از ایلات و طوایف لرستان(ساکن منطقه طرهان و رومشکان و نهاوند ...) که به زبان لری صحبت می کنند. و مرکب از واژه ی "باز"(پرنده ی باز شکاری)+پسوند " وند" می باشد.