کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَأْيَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رای ور
واژهنامه آزاد
قلعه باشکوه ( ریشه از اوستا )
-
جستوجو در متن
-
رایشان
واژهنامه آزاد
اندیشیدن بسیار و انبوه، رویش بسیار اندیشه و رای، خیزش در رویش اندیشه و رای، رویش ناگهانی اندیشه های بسیار، اندیشه زار انبوه، رای داری و رای پروری بسیار...
-
رایمند
واژهنامه آزاد
خدای رای و تدبیر ایران باستان؛ صاحب رای و اندیشه؛ متفکر.
-
رایا
واژهنامه آزاد
کسی که خداوند به او لطف و عنایت دارد خردمند فکر و اندیشه رای
-
رایپو
واژهنامه آزاد
رای + پو پویشگر راه و طریق پویشگر پرچم و رایت
-
داوگه
واژهنامه آزاد
یا داوگاه. مجلس، محلی که گروهی در آن برای گفتگو و رای زنی جمع می شوند .
-
رایا
واژهنامه آزاد
کسی که خداوند به او لطف و عنایت دارد خردمند فکر و اندیشه رای
-
رایش
واژهنامه آزاد
راییدن- رای دادن- نظر دادن- اندیشیدن- پرداختن و پردازش کردن- هم گروه رایانه
-
دژباور
واژهنامه آزاد
دُژباوَر به معنی شخص ضداعتقاد و خلاف رأی؛ واژه قدیمی
-
انتخابات
واژهنامه آزاد
همه پرسی. انتخاب جمعی؛ برگزیدن یک یا چند نامزد برای مسئولیت خاصی، از طریق رأی گیری گروهی.
-
رایبان
واژهنامه آزاد
نگهبان رای و اندیشه ، معادل کلمه Patent برای نگهداری از اندیشه و اختراع
-
آبستراکسیون
واژهنامه آزاد
غیبت عمدی عده ای از نمایندگان مجلس به طوری که مجلس در هنگام رأی گیری از رسمیت بیفتد.
-
voice
واژهنامه آزاد
اواز ، اعتراض، شفاهى ، صوتى ، واک ، صوت ، اوا ، باصدا بیان کردن ، ادا کردن، راى، صداى انسان ، گفتارى
-
رایبد
واژهنامه آزاد
به ضم ب ، دانشمند ، حکیم ، دانا ، خداوندگار خرد ، مرکب از رای به معنای دانش و خرد و بد پسوند ملکیت