کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناچ
واژهنامه آزاد
رقص
-
مالاگوئنا
واژهنامه آزاد
نوعی رقص اسپانیایی
-
تانتو
واژهنامه آزاد
نوعی رقص ترکی
-
دیلان
واژهنامه آزاد
(کردی) رقص گروهی.
-
دبکه
واژهنامه آزاد
نام گونه اى رقص و پایکوبى.
-
مایسا
واژهنامه آزاد
رقص چمن درباد
-
هلپر
واژهنامه آزاد
به گویش لری اندیمشک به رقص هلپر و یا پابازی می گویند
-
سوئیت
واژهنامه آزاد
(موسیقی) suite؛ مجموعه ای کوتاه از نغمه های رقص.
-
حرکات موزون
واژهنامه آزاد
عبارتی که گاهی به جای «رقص» به کار می برند. حرکات موزون انجام دادن:رقصیدن
-
سماهنگ
واژهنامه آزاد
سَماهنگ؛ آهنگ آسمانی، قصد به سما داشتن، قصد به آسمان داشتن؛ آهنگ رقص سماع، قصد به سماع داشتن؛ هَنگ آسمانی.
-
چمک
واژهنامه آزاد
۱-چمک نام ماهی کوچکی در گویش بندری است ۲-چمک در گویش بندری به معنای رقص به کار می رود و کلمه ای کهن در زبان فارسی پهلوی است
-
دستک بالک
واژهنامه آزاد
دِسْتِکْ باْلَکْ:(destekbalak) در گویش گنابادی یعنی هول شدن ، خوشحال شدن ، ابراز رضایت با حرکات دست و پا ، رقص ، دست و پا زدن
-
چوپی
واژهنامه آزاد
چوپی=به دستمالی که اولین نفر از سمت چپ گروه رقص کنندگان محلی کوردی در دست میگیرد و آنرا در هوا تکان می دهد چوپی می گویند.میتواند دستمال یا هر چیزی که بشود آنرا تکان داد باشد.
-
کشکل کتو
واژهنامه آزاد
کِشْلِ کِتُوْ:(keshleketouw) در گویش گنابادی یعنی رقصی که در آن انسان دور خودش تند میچرخد و در آخر وقتی از حرکت می ایستد کنترلش را از دست داده و به علت سرگیجه روی زمین می افتد و دنیا دور سرش می چرخد ، رقص سماع
-
سالوس
واژهنامه آزاد
واژه ای یونانی که بعد از حملهٔ اسکندر وارد ادبیات ایران شده است. و به چم (معنی) شادان، چرب زبان، خوش گذران، فتان است. و از واژهٔ نهوسلوس و یا نحوسلوس و یا نحوسلوس و نحوثلث گرفته شده است. و «نهوسلوس» به معنای شادی کردن، شاد کننده ، مژدگانی دهنده، تهمت...